راهنمای سفر به کنیا

 

راهنمای سفر به کنیا 1

حسین حکیمی   

مقدمه: سفر به آفریقا این گهواره تمدن انسانی و زادگاه نخستین انسانها و صعود به قلل مرتفع آن شاید آرزوی هر کوهنورد و عاشق طبیعتی برای خلق یک تجربه زیبا از آفریقا باشد. شرایط مناسب زیست محیطی برای گونه‌های مختلف حیات وحش، مناظر دیدنی و طبیعت سرسبز، جنگل های انبوه استوایی و بیشه زارهای فراوان، کوهستان‌های زیبا و مرتفع، حیات وحش منحصر بفرد شامل مجموعه بزرگی از پستانداران بزرگ، انواع حیوانات وحشی و پرندگان زیبا و امکان مشاهده آسان آنها در مناطق گوناگون، سواحل طولانی در مجاورت اقیانوس هند که پوشیده از شن‌های سفید و محل مناسبی برای تفریح جهانگردان محسوب می‌شود، آبشارها و دریاچه‌های بسیار زیبا که مملو از هزاران هزار فلامینگو است و به طور طبیعی دیده سیاحانی که در جستجوی رویت صحنه‌های دل انگیز و شگفت آور هستند به سوی خود جلب می‌کند، برخورداری از آب و هوای معتدل به گونه ای که در غالب ایام سال مسافرت به این کشور با مشکلی بنام سردی و یا گرمی هوا روبرو نخواهد بود، وجود امنیت نسبی در مقایسه با بسیاری از کشورهای آفریقایی، تنوع قبایل و آداب و رسوم متفاوت که باعث غنای فرهنگی آن شده، روحیه سازگاری مردم صمیمی و خونگرم آن که در پی آزار و ایجاد مزاحمت برای بیگانگان نیستند و آزادی نسبتا مطلقی که برای تفریحات و گردشگران وجود دارد کنیا را در ردیف مراکز مهم جذب توریست در قاره آفریقا قرار داده است.  

تاریخ: کاوش های باستان شناسی نشانگر آنست که تاریخ مرگ انسانهای اولیه ساکن این سرزمین به میلیونها سال قبل باز میگردد و فسیلهای بدست آمده در این ناحیه دارای قدمتی بین 12 تا 14میلیون سال می‌باشد. در بررسی تاریخ این سرزمین با چندین نژاد مردمان آفریقایی مواجه هستیم . نژاد اصلی مردم کنیا نژاد بانتو Bantu که نژاد اصلی مردم آفریقا می‌باشد است. مردم قبایل کیکویو، کامبا و لویا از این نژاد می‌باشند. مردم نژاد بانتو وابسته به امر کشاورزی هستند آنان بیش از یکهزار سال است که در کنیا زندگی می نمایند، آنها از مرکز آفریقا بخصوص کنگو به کنیا مهاجرت نموده اند. همچنین در فاصله زمانی 1000 تا 1300 سال پیش تیره‌هایی از نژاد کوشایز که اصالتا دام دار میباشند به کنیا مهاجرت نموده اند، ساکنان سومالیایی تبار و افراد قبیله ماسایی از این نژاد هستند. نژاد دیگر مردم کنیا متعلق به نژاد نایلتوس که از شمال آفریقا و سودان به کنیا آمده اند است. مردم قبایل تورکانا، کالنجین، ستو و لوو از این نژاد هستند، مردم نژاد نایلتوس نیز اصالتا دامدار می‌باشند. 

در فاصله زمانی 700 تا 800 سال گذشته شهرهای زبان سواحیلی در حاشیه سواحل شرق آفریقا ساخته شده است. در این شهرها اسلام بواسطه حضور مسلمانان عرب، ایرانی و هندی در منطقه ساحلی کنیا و برقراری پیوندهای زناشویی با افراد بومی‌شروع و گسترش یافته است. در سال 1593 پرتغالی‌ها وارد سواحل شرق آفریقا شدند و ضمن ساخت یک برج نظامی در شهر بندری مومباسا بر این منطقه سلطه و حکومت داشتند. در اواخر قرن هفدهم اعرابی که در بخش‌هایی از شرق آفریقا همچون مومباسا، لامو و زنگبار اجتماعاتی را تشکیل داده بودند بهمراه بومیان محلی و با کمک اعراب عمانی بساط حکومت پرتغالیان را برای همیشه برچیدند. از این زمان اعراب عمانی امپراطوری بزرگی را در منطقه پدید آوردند که این وضعیت تا هنگام دست اندازی انگلیسی‌ها برکنیا در قرن نوزدهم ادامه یافت. در اواخر قرن نوزدهم انگلستان با رقابت دولت آلمان مواجه بود، دول استعمارگر طی قراردادی به تقسیم و تعیین مناطق تحت نفوذ خود پرداختند و دولت آلمان کنیای امروز را بعنوان منطقه نفوذ انگلستان به رسمیت شناخت. انگلیس در سال 1885 سلطه خود را در این منطقه تثبیت و اداره این منطقه را طی فرمانی به شرکت آفریقای شرقی واگذار کرد. سرآغاز حکومت استعماری در کنیا به سال 1985 یعنی همزمان با آغاز ریل گذاری خط آهن اتصال بندر مومباسا به اوگاندا بازمی‌گردد. پس از تثبیت موقعیت استعمار انگلستان در کنیا، استعمارگران از مردم قبایل کیکویو و لوو برای تداوم حضور خود در کنیا استفاده نمودند. سیاست انگلستان در این سالها مبتنی بر "تفرقه بینداز و حکومت کن" بود چنانچه با ایجاد شکاف در میان قبایل براحتی بر کنیا حکومت می نمودند. در سال 1920 کنیا رسما مستعمره انگلستان شد، در همین سال اولین فعالیت سیاسی متشکل آفریقاییان با تشکیل مجمعی متشکل از رهبران و رؤسای قبایل آغاز شد، هدف این مجمع مبارزه علیه اقدام حکومت استعماری در غصب زمینهای بومیان و بکار گرفتن اجباری آفریقایی‌ها بود. در سال 1929 مبلغین مسیحی تبلیغات و حملات شدیدی را بر علیه ختنه دختران در قبایل کنیایی براه انداختند و جومو کنیاتا که تا این زمان فردی شناخته شده و دارای پیشینه سیاسی نبود، حرکتی را بنام دفاع از حقوق مردم کنیا آغاز نمود و نام وی بر سر زبان‌ها افتاد، کنیاتا براى تحصیلات به لندن رفت و در رشته انسان شناسى در کالج اقتصاد لندن مشغول بتحصیل شد. رساله دانشگاهی وی با نام نگاه نمودن به کوه کنیا Facing Mount Kenya مربوط به سنت و فرهنگ قبیله کیکویو می‌باشد. وی در سال 1946 یعنی پس از 15 سال و در پایان جنگ جهانی دوم به کشور بازگشت. با پایان جنگ جهانی تعدادی از شهروندان کنیایی که همراه سربازان انگلیسی در این نبرد جنگیده بودند با آرا و اندیشه‌های جدید به کشور بازگشتند و قیام "مااو مااو" در سال 1952 با تکیه به تجارب حاصل در جنگ جهانی دوم بر علیه استعمار آغاز شد. قیام مااو مااو با بجا گذاشتن 11000 نفر کشته از میان شورشیان و 1800 نفر از مردم عادی و 32 سرباز انگلیسی سرانجام در سال 1956 سرکوب و به پایان رسید. استعمارگران با شروع جنبش آزادیخواهانه اعلام حالت فوق العاده نمودند و به بهانه ناامنی عده ای را از جمله کنیاتا را دستگیر و براى هفت سال روانه زندان نمودند. کنیاتا در 28 اکتبر سال 1961 بعنوان رئیس اتحادیه ملى آفریقایى کنیا انتخاب و یک ماه بعد به سمت سرپرستى نمایندگانى که براى برگزارى کنفرانسى که در خانه لانگستر در لندن برگزار شد رفت. سرانجام در روز دوازدهم دسامبر سال 1964 کنیا بعنوان یک جمهورى مستقل شناخته شد و آقاى کنیاتا در سن 74 سالگی بعنوان اولین رئیس جمهور آن برگزیده شد. رهبران کشور، بدلیل احساس نیاز به حمایت نظامی و کمک مالی، همچنان نسبت به بریتانیا احساس وابستگی مینمودند بنابراین کنیا همچنان بعنوان یک حکومت جمهوری در جامعه کشورهای مشترک المنافع باقی ماند. بتدریج نشانه‌های فساد دولتی بر کشور حاکم شد، کنیاتا با مصادره زمین‌هایی که قبلا در دست استعمارگران بود یا آنها را خود تصاحب نمود و یا به اطرافیان و نزدیکان خود در قبیله کیکویو بخشید، وی بمنظور تحکیم پایه‌های قدرت خویش اکثر امور سیاسی و اداری کنیا را در اختیار افراد قبیله و نزدیکان خود قرار داد. کنیاتا در سال 1978 و در سن 88 سالگی درگذشت، پس از مرگ وی، آقای دانیل ارپ مویی که معاون بانفوذ کنیاتا بود، قدرت را بدست گرفت. رئیس جمهور جدید که از قبیله کالنجین بود بر نمایندگی منطقه ای در شیوه اداره حکومت تأکید کرد. دولت در اواسط دهه 1980 مبارزه با قبیله گرایی را در ساختار حکومتی آغاز نمود که به موجب آن تمام سازمانهای کشوری که نام آنها برگرفته از نام قبیله‌ها بود تغییر نام دادند. در سال 86 نیروی هوایی بر علیه دولت مویی کودتا نمود ولی کودتا شکست خورد. بدنبال این واقعه مویی اقداماتی را برای تحکیم بیشتر سلطه خود بر کشور انجام داد، کلیه احزاب سیاسی به غیر از حزب حاکم کانو منحل و فعالیت آنان غیر قانونی اعلام شد و نظام سیاسی کشور به سیستم تک حزبی تبدیل شد. در سال 1991 بدنبال مخالفتهای داخلی و فشارهای بین المللی فعالیت سیاسی احزاب برسمیت شناخته شد و دوران تصدی پست ریاست جمهوری به دو دوره 5 ساله محدود گردید.در سال های 1992 و 1997 انتخابات ریاست جمهوری بصورت ظاهرا دمکراتیک و با شرکت احزاب مختلف برگزار شد ولی احزاب مخالف نتوانستند حزب حاکم را شکست دهند. سرانجام در دسامبر سال 2002 آقاى موایى کیباکى در سایه ائتلاف موصوف به " رنگین کمان ملى"  کاندیداى حزب کانو را شکست و بعنوان سومین رئیس جمهور کنیا پس از استقلال زمام امور را دردست گرفت. در سال 2007 پس از انتخاباتی جنحالی آقای کیباکی برای دوره ی 5 ساله دیگری به سمت ریاست جمهوری کنیا انتخاب شد. 

کلیات: کنیا در نیمکره شرقی واقع و خط استوا از آن می‌گذرد. کنیا از شمال به سومالی، سودان و اتیوپی، از شرق با اقیانوس هند، از غرب با اوگاندا و از جنوب با تانزانیا هم مرز است. نوع حکومت جمهوری و سیستم حکومتی آن پارلمانی با فعالیت احزاب مختلف است. رئیس جمهور رئیس حکومت و دارای قدرت اجرایی، که میتواند برای دو دوره 5 ساله با رای مستقیم مردم انتخاب شود. روز ملی کنیا "روز جمهوری" روز استقلال این کشور است. مسیحیت با 78/0، اسلام 10/0، پیروان ادیان سنتی 10/0 و غیره 02/0 مذاهب کنیا می‌باشد. امید به زندگی 52 سال، نرخ با سوادی 85/0، جمعیت زیر خط فقر 55/0 و نرخ بیکاری 40/0 است. پرچم کنیا به رنگ سیاه، سرخ و سبز با سپری در میان آن میباشد که سیاه رنگ آفریقا، سفید رنگ صلح، سرخ نماد خونی که در خلال مبارزات برای آزادی ریخته شد و سپر بیانگر حفاظت از تمامیت ارضی کشور است. اختلاف ساعت با ایران در شش ماه اول سال 5/1- و در شش ماه دوم 5/0- ساعت است. برای اتباع ایران روادید در فرودگاه صادر میشود. تعطیلات رسمی هفت روز در سال شامل ایستر در آخر ماه مارچ، میلاد مسیح در 25 دسامبر، عید فطر، روز جهانی کارگر در اول ماه می، روز استقلال در اول ماه جون، روز کنیاتا در بیستم اکتبر و روز استقلال در دوازدهم دسامبر است. کنیا در میان کشورهای منطقه دارای با ثبات ترین نظام سیاسی و دروازه ورود به شرق و مرکز آفریقا محسوب می‌شود. در بعد اقتصادی بدلیل مجاورت با اقیانوس هند، نقش این کشور در زمینه صدور کالاهای صادراتی کشورهای اوگاندا،‌ کنگو، رواندا، بروندی و جنوب سودان به بازارهای جهانی و بالعکس حائز اهمیت است. کنیا از متحدین غرب و بعنوان پایگاه مسیحیت در شرق آفریقا محسوب میشود. شرایط مناسب زیست محیطی این کشور را در ردیف کشورهای مهم جذب توریست قرار داده است. نواحی کوهستانی و اطراف دره ریفت ولی سرسبز و پوشیده از جنگلهای انبوه است. بیش از نیم‍ی از مساحت کشور را بیابان با گیاهان بوته ای پوشانیده که برای کشاورزی و دامپروری مناسب است. مهمترین رودهای کنیا عبارت از، رود تانا با طول 706 کیلومتر، آنتی و گالانا است. وسیعترین دریاچه داخلی آن، دریاچه رودلف با 6380 کیلومتر مربع و بخشی از دریاچه ویکتوریا در این سرزمین واقع شده است. دریاچه‌های دیگری در نواحی مرکزى کنیا مشاهده میشود که مهمترین آنها دریاچه‌های بارینگو و بوگاریا است. 

آب و هوای مناطق مختلف به نسبت ارتفاع آنها از سطح دریا متفاوت است. هوا در فاصله ماه‌های دسامبر تا مارس خشک است. فصل بارندگی از اواخر مارس تا اواخر می ادامه دارد. در دو فصل سال یعنی بهار و پاییز (مارس تا می، و سپتامبر تا دسامبر) میزان بارندگی فراوان است. بارندگیهایی را که مقارن فروردین تا خرداد ماه است بارندگیهای طولانی و بارندگیهایی را که از اوایل آبان آغاز و تا دیماه بطول می انجامد بارندگیهای کوتاه مدت می نامند. 

کنیا به هشت استان تقسیم شده که استان شرقی به مرکزیت امبو، استان ریفت ولی به مرکزیت ناکورو، استان مرکزی به مرکزیت نیری، استان ساحل به مرکزیت مومباسا، استان نایروبی، استان شمال شرقی به مرکزیت واجیر، استان نیانزا به مرکزیت کیامبو و استان غربی به مرکزیت کاکامگا است. مهمترین شهر نایروبی است که پایتخت این کشور نیز می‌باشد. شهرهای مومباسا، کیسومو، ناکورو، الدورت، نیه رى، مرو، تیکا، کریچو و مالیندی از جمله شهرهای مهم کنیا محسوب می‌شوند. در بین شهرهای فوق، مومباسا و مالیندی بندرهای کنیا در مجاورت اقیانوس هند هستند.

 

جمعیت کنیا 43میلیون نفر و مساحت آن 464/582 کیلومتر مربع و نرخ رشد جمعیت آن 1.41 درصد است. چهل و دو قبیله از نژاد های مختلف آفریقایی در کنیا مورد شناسایی قرار گرفته است که مهمترین آنها عبارت از کیکویو، لوو،‌ لوا، ‌لویه، کامبا، کالنجین، کیسی و ماسایی می‌باشند. قبایل کوچکتر شامل امبو، میجیکنزا، سامبورو، سومالی، تایتا،‌ تزو و تورکانا است. از نقطه نظر طبقات اجتماعی جمعیت کنیا به سه گروه ثروتمندان شامل ده درصد، فقرا شامل افراد دارای مشاغل اداری و خدماتی، تجار و کسبه خرده پا،‌ کشاورزان دارای قطعه زمین‌های کوچک، دامداران و کارگران است که سی و سه درصد جمعیت را تشکیل می دهند. گروه سوم آنانی که هیچ چیز ندارند که در اصطلاح سواحیلی به آنان Wananchi (به معنای مردم بدبخت و بیچارگان) میگویند که پنجاه و هفت درصد را تشکیل می دهند. 

صنایع کشور عبارت از صنایع نفتی، شیمیایی، خودرو سازی، سیمان، کاغذ سازی، برق و الکترونیک، کنسرو سازی، نوشابه سازی، پارچه بافی و تنباکو خشک کنی می‌باشد. مهمترین معادن کنیا خاکستر سودا، فلورسپار، نمک، آهن، سرب، نقره و مقدار کمی طلا است. زمین شناسان در جستجوی کرم، نیکل و مس در نقاطی از"کاریو ولی"بر آمده اند. کنیا نفت مصرفی خود را از خارج وارد می‌کند. در بندر مومباسا پالایشگاهی وجود دارد که نفت وارداتی را تصفیه و از طریق لوله به نایروبی منتقل می‌کند. نیروی برق از طریق پستهای کوچک محلی و ژنراتورهای هیدروالکتریک نصب شده بر روی رودخانه‌های تانا و باسین و نیز بوسیله پستهای ژئوترمیک در آلکاریا و منطقه ساحلی تولید میشود. 

سیستم حمل و نقل شامل جاده، راه آهن، آبهای داخلی و خطوط هوایی است. بندر مومباسا کنیا را به کشورهای اوگاندا، شرق زئیر و رواندا متصل می‌کند. جاده ای که کنیا را به سودان متصل می‌کند 580 کیلو متر طول دارد. راه آهن از بندر مومباسا با عبور از نایروبی تا غرب کشور و نیز تا نقاطی از تانزانیا و اوگاندا امتداد می یابد. طول خطوط راه آهن 860 کیلومتر است و شهرهای کنیا بوسیله بیش از 1802 کیلومتر راه به هم متصل می‌شوند. کنیا دارای زیر ساخت های حمل و نقل هوایی بین المللی و داخلی پیشرفته ای می‌باشد و بیش از 150 باند فرودگاهى در کشور وجود دارد. فرودگاه بین المللی نایروبی پذیرای بیش از 30 خط هوایی است که مستقیماً به پایتختهای مختلف پرواز دارند.

 

اقتصاد کنیا بر پایه کشاورزی و هشتاد درصد نیروی کار کشور در این بخش فعالیت مینمایند. عمده محصولات کشور را چای، قهوه، پنبه، نیشکر، ذرت، گندم و محصولات باغی تشکیل میدهد، مهمترین صادرات کنیا عبارت از قهوه، چای، فرآوردههای نفتی، سیمان، ‌خاکستر سودا، بابونه، حبوبات، گل، سبزیجات، میوه، گوشت، ماهی، لبنیات پوست و کنف است.واحد پول کنیا شیلینگ است.صنعت توریست دارای رتبه نخست در اقتصاد کنیا است. کنیا از نظر اقتصادى با دو معضل فساد گسترده مالى و ادارى و اتکاء به چند کالاى اولیه که قیمت هاى آنها پایین و دچار نوسان می‌باشد مواجه است. 

نایروبی: نایروبی در 160 کیلومتری جنوب خط استوا و در ارتفاع 1700 متری از سطح دریا از آب و هوای معتدل استوایی در طول سال و از نقطه نظر شهریت در میان شهرهای ممتاز قاره آفریقا قرار دارد. جمعیت نایروبی دو میلون و هفتصد هزار نفر است. به نایروبی لقب شهر سبز زیر تیغ آفتاب Green city in the sun را داده اند و آفریقاییان دیدار نایروبی را برابر با دیدار از کل آفریقا می دانند . تاریخچه شهر حکایت از آن دارد که قبل از سال 1899 این منطقه متعلق به قبیله ماسایی بوده و تیره کوچکی از این قبیله بنام کاپوتیه در آن ساکن بوده اند. نایروبی در ریشه یک اسم ماسایی و در گذشته به این منطقه اواسو نایروبی به معنای دریاچه سرد لقب داده بودند. شکل گیری نایروبی بسال 1899 یعنی زمانی که استعمارگران در راه احداث خط آهن مومباسا به اوگاندا به نایروبی رسیدند بازمیگردد. بدلیل خوش آب و هوایی منطقه تصمیم گرفتند که کمپ خود را در نایروبی دایر نمایند. در بین سالهای 1905 تا 1907 پایتخت دولت استعماری انگلستان در شرق آفریقا به نایروبی واگذار گردید. اداره شرق آفریقا به مرکزیت نایروبی تا سال 1920 ادامه داشت ولی از سال 1920 تا 1963 نایروبی مستقلاً بعنوان پایتخت مستعمره انگلستان در کنیا محسوب میشد. نایروبی یکی از بزرگترین و معروفترین پایتخت های آفریقایی پس از قاهره، ژوهانسبورگ و لاگوس و مرکز ارتباطات و فعالیتهای اقتصادی شرق و مرکز آفریقا میباشد. ساختمان‌های بلند و زیبا و ویلاهایی که همچون کاخ های اشرافی ساخته شده اند این شهر را همانند یک شهر اروپایی جلوه گر مینماید. آقای جولیس نایرره رئیس جمهور اسبق تانزانیا اظهار نموده اند "اگر کسی نیاز به دیدار از لندن دارد لازم نیست به لندن سفر نماید چرا که نایروبی خود یک لندن دیگر است". چهارمین مقر سازمان ملل متحد در جهان در نایروبی است. نایروبی میزبان دو آژانس برنامه محیط زیست سازمان ملل (UNEP) و اسکان بشر سازمان ملل (HABITAT) و شماری از مقرهای اصلی سازمانهای بین المللی و منطقه ای می‌باشد.

 مراکز فرهنگی و تفریحی نایروبی شامل، پارک ملی نایروبی، سیتی پارک، پارک زرافه‌ها، پارک تمساح ها، بهشت گمشده، موزه طبیعی، سالن تئاتر ملی، پارک اوهورو (آزادی)، گالری هنری Sorsbi، سالن موسیقیConservoire، پارک آربورتوم، سیتی پارک، ساختمان پارلمان، بومس (موزیک های سنتی کنیا در این مکان نواخته می‌شود و نمایشگاه دائمی سنت قبایل مختلف در آن دایر است)، مرکز پروانه‌های آفریقا Africa Butterfly Centre، سالن کنفرانس بین المللی کنیاتا Kicc، دولتین شلدریک اورفانیج و موزه خزندگان است. کتابخانه‌های مهم شهر عبارت از کتابخانه ملی، کتابخانه مک میلان، آرشیو ملی و کتابخانه دانشگاههای نایروبی و دانشگاه کنیاتا می‌باشد. در نایروبی مجموعاً 71 فروشگاه عرضه کتاب وجود دارد که مهم ترین آنها کتابفروشی‌های Ltd Text Book Center و Savani Book Shops Ltd است. نایروبی مجموعاً 11 سینما دارد.

 از نظر مذهبی نایروبی دارای کلیساها، مساجد و تمپل های (عبادتگاه هندوها) زیادی است. مهم ترین کلیساهای نایروبی کلیسای سنت اندروس متعلق به کاتولیک ها و کلیسای‌هالی فامیلی Holy Family متعلق به پروتستان‌ها است. همچنین مسلمانان دارای 97 مسجد بزرگ و کوچک می‌باشند که مهم ترین آن مسجد جامع نایروبی با 70 سال قدمت و گنجایش 10 هزار نفر است. هندوها هم دارای 65 تمپل در شهر هستند که تعدادی از آنها بسیار زیبا و نسبتاً قدیمی است.

 از نظر فروشگاههای عرضه مواد غذایی نایروبی وضعیت مناسبی دارد. در رستورانها غذاهای محلی و خارجی شامل غذاهای هندی، چینی، عربی و غربی عرضه میشود. از نظر امکانات فنی و تکنولوژیک نیز همه چیز به آسانی قابل دسترسی است و میتوان از امکانات مخابراتی و اینترنت با قیمت مناسب استفاده نمود. از نظر خدمات حمل و نقل غمومی و سیستم های هتلداری، نایروبی از مرتبه خوبی در میان شهرهای مختلف آفریقایی برخوردار است. نایروبی دارای 17 کازینو بزرگ و کوچک و صدها کلاب شبانه میباشد که معروفترین کازینوهای آن اینترکنتینانتال، لاس وگاس و میلیونر و کلاب های معروف آن مت هوس، بلک دایمون، فلوریدا، جیپ سی، کازابلانکا و کانیور است. نایروبی از نظر سکونت طبقات اجتماعی به سه منطقه تقسیم شده است. ساختمان‌های معاصر و ویلاهای بسیار مجلل در مناطق Labington، Runda، karen، Langata وMuthaiga واقع است. مناطق Buru Buru و South C محل سکونت طبقه متوسط میباشد که ساختمانهای آن دارای حیاط های بزرگ نمی‌باشند. مردم محروم نیز در مناطق شرقی نایروبی از جمله کبیرا که دومین محله فقیر نشین در جهان است، مازاری، پومانی و کاواواره ساکن می‌باشند. خانه‌های این مناطق ساخته شده از حلبی، سیمان و گل و بعضا کارتن است. این مناطق فاقد آب لوله کشی و معمولا خانه‌ها دارای توالت و حمام مشترک هستند.

 زبان: انگلیسی زبان‌ رسمی‌ و‌ ابزار اصلی‌ آموزش‌‌ و‌ زبان‌ ارتباطات‌ در زمینه‌ تجارت‌، سیاست‌، مکاتبات‌ دولتی‌، دادگاهها‌ و غیره‌ است. زبان‌ سواحیلی‌ در حقیقت‌ زبان‌ ملی‌ کشور کنیا میباشد و اکثریت‌ قریب‌ به‌ اتفاق‌ مردم‌ به‌ آن‌ تسلط دارند. در عین حال جمعیت‌ کنیا با 80 زبان‌ بومی‌ تکلم‌ می‌نمایند. زبانهایی‌ که‌ مردم‌ کنیا استفاده‌ می نمایند به چند گروه تقسیم می‌شوند.

 - گروهی که متعلق به نژاد بانتو بوده که خود دارای چندین زبان می‌باشند. در بین‌ زبانهای‌ قومی‌ و نژادی‌ زبان‌ کیکویو رایج‌ ترین‌ زبان‌ و سپس‌ زبانهای‌ کیکامبا و لوو بیشترین‌ نفوذ را در کنیا با تکثر زبانی‌ دارا می‌باشند.

 - گروهی که وابسته به اقوام مهاجر از صحرای آفریقا و سودان می‌باشند و در میان قبایل لوو و ماسایی تکلم می‌شود.

 - گروه بومیان سومالیایی تبار که زبان آنان بنام زبان Cushitic، بهمراه اروپایی‌های‌ غیر بومی ‌و آسیایی‌ها است.

 سواحیلی ریشه در زبان بانتو دارد که از کیلوا واقع در ساحل جنوبی تانزانیا و لامو واقع در ساحل شمالی کنیا سرچشمه گرفته است. نام kiswahili از ریشه عربی sahel اخذ شده و در زبان بانتو، به معنی زبان مردم سواحل اطلاق میشود. ریشه این زبان را در شاخه ای از زبان بانتو بنام سباکی SABAKI که مادر تمامی زبانهای سواحل از شرق تا جنوب و منطقه غرب آفریقا است میدانند. کلمات عربی بیشترین کلماتی میباشد که وارد مفردات زبان سواحلی شده است، عاریت از کلمات فارسی نیز در زبان سواحلی رایج است. زبان انگلیسی در عصر حاضر دارای نفوذ زیادی در زبان سواحلیی می‌باشد. سواحیلی در کشورهای سومالی، کنیا، تانزانیا، اوگاندا، زنگبار، رواندا، بروندی، مالی، زامبیا، شمال موزامبیک و شرق کنگو تکلم میشود و فراگیرترین زبان در آفریقا است. زبان سواحیلی بر خلاف سایر زبانهای آفریقایی منحصر به یک قبیله و یا یک نقطه جغرافیایی خاص نبوده، بنحوی که هم اکنون بیش از 200 میلیون نفر در شرق، مرکز و بخشی از غرب آفریقا با این زبان صحبت می نمایند.

 قبایل: بیشتر اقوام بومی آفریقا صدها سال است که در گروههایی که به عنوان قبیله به آنها اشاره می‌شود زندگی میکنند. هر قبیله زبان متمایز خود را دارا میباشد، و ناحیه جغرافیایی عامل دیگری در تعین تمایز یک قبیله از قبایل دیگر است. فرهنگ مشترک ویژگی دیگر هر یک از این اقوام است. اعضاء یک قبیله در تاریخی مشترک سهیم هستند، تاریخی که اغلب حداقل از لحاظ اسطوره شناسی به انسان اولیه و یا رهبران قومی مسئول تاسیس نظام ویژه بازگردانده میشود. این سرزمین‌ها حس منشاء مشترک، اتحاد، یکی بودن و با هم بودن را تقویت می‌کنند و نماد آگاهی قومی هستند، فرهنگ مشترک خود را به شکل آداب، اخلاقیات، معنویات، رفتار اجتماعی مشترک و اشیاء مادی مانند آلات موسیقی، اسباب و ادوات و غذاها به نمایش میگذارد. هر قومی سازمان سیاسی و اجتماعی متمایز خود را دارد، گروههای سالمند، خانواده، افراد خاص در جامعه، اشکال سنتی حکومت، شخصیتهای سیاسی و مانند آن از لحاظ تشابه و اختلاف از منطقه‌ای به منطقه دیگر تفاوت دارند. حس خویشاوندی با تمام آنچه که به آن تعلق دارد، یکی از قویترین نیروها در زندگی سنتی قبایل آفریقایی است. خویشاوندی از طریق خون و ازدواج بوجود می آید. این خویشاوندی است که بر روابط اجتماعی بین مردم در یک جامعه خاص نظارت دارد، رسوم و مقررات نکاح را اداره و رفتار یک فرد را در برابر دیگری تعیین می‌کند، در واقع حس خویشاوندی کل حیات قبیله را به هم پیوند می‌دهد. در نظام خویشاوندی هر فرد برادر یا خواهر، پدر یا مادر، پسرخاله یا دخترخاله یا چیز دیگری نسبت به فرد دیگر است، یعنی هر شخص وابسته به شخص دیگر است. در قبایل شخص واقعاً صدها پدر، مادر، عمو، همسر، پسر و دختر دارد.

 عشیره زیر بخش اصلی قبیله است. بعضی از قبایل ممکن است تا یک صد عشیره داشته باشند. عشایر معمولاً تبار توتمی دارند. یعنی که هر کدام یک حیوان، گیاه، سنگ یا ماده معنوی را دارا بوده که توتم آنان شناخته می‌شود. توتم نماد آشکار اتحاد خویشاوندی و تعلق و علاقه به یکدیگر است. نظامهای عشیرتی همکاری انسانی نزدیکتری را بخصوص در هنگام نیاز ایجاد میکند. در جامعه سنتی، خانواده از فرزندان، والدین، پدربزرگ و مادربزرگ ،عموها، عمه‌ها، برادران و خواهران تشکیل می‌شود که ممکن است خود نیز دارای فرزندان و خویشان بی واسطه دیگر باشند. در هر صورت ممکن است تعداد اعضاء خانواده از ده تا صد نفر در نوسان باشد بطوری که در آن چند زن که به یک شوهر تعلق داشته باشد وجود داشته باشند. اهل بیت کوچکترین واحد خانواده است که از فرزندان، اولیاء و گاهی پدربزرگ و مادربزرگ تشکیل می‌‌شود که می‌توان آن را خانواده شبانه نامید، دهکده در قرینه آفریقایی منطقه ایست که توسط یک یا چند خانواده اشغال می‌شود. در زندگی سنتی، فرد نمی‌تواند تنها زندگی کند مگر به طور جمعی، چرا که او هستی خود را مدیون دیگران از جمله افراد نسلهای گذشته و هم عصرانش است. زمانی که او رنج می‌برد به تنهایی رنج نمیبرد، بلکه با گروه و جمع رنج می‌برد، وقتی خوشحال است به تنهایی خوشحال نیست بلکه با خویشان همسایگان و نزدیکانش خوشحال است، زمانی که ازدواج میکند او تنها نیست و همسر تنها به او تعلق ندارد همانطور که فرزندان حتی اگر نام پدر یا مادر را با خود داشته باشند به جمع خویشاوندان تعلق دارند. هر آنچه که برای فرد اتفاق، برای تمام گروه اتفاق می‌افتد و هر آنچه برای کل گروه اتفاق، برای فرد اتفاق می‌افتد. فرد تنها می‌تواند بگوید:"من هستم زیرا ما هستیم و چون ما هستیم، لذا من نیز هستم". این نکته اساسی در درک و شناخت دیدگاه آفریقایی نسبت به انسان است.

 خانواده: برای مردم آفریقا ازدواج نقطه محوری هستی و ازدواج و تولید مثل یک پدیده واحد است. بدون تولید مثل، ازدواج ناقص است. ازنظر زیست شناختی هم زن و هم شوهر در بچه‌هایشان دوباره خلق می‌شوند، و بدین سان زنجیره بشری را استمرار می‌بخشند. پس هر کسی باید ازدواج کند و بچه دار شود، این بزرگترین امید و آروزی فرد برای خود و جامعه برای فرد است،با در نظر داشتن این شناخت، بسیاری از رسوم و عقاید مرتبط با ازدواجهای آفریقایی مانند دادن هدایا به عروس، چند همسری، به ارث بردن همسران برادر متوفی، ترتیب ازدواج فرزندان از سوی والدینو غیره درک میشود. بر اساس سنت آفریقایی بدون ازدواج جامعه ایجاد نمی‌شود، بنابراین ازدواج امری مقدس تلقی می‌شود. یک مرد میتواند با یک یا بی نهایت زن ازدواج نماید و هر چه تعداد زنان و فرزندان بیشتر باشد این نشانه ای از قدرت و سعادتمندی است و کسی که بچه‌های بیشتری دارد همچون یک قهرمان تلقی می‌شود.

 به اندازه اقوام آفریقایی آداب و رسوم در زمینه ازدواج وجود دارد. در بعضی از جوامع، این مراسم مملو از آیینهای مختلف است که چندین روز به طول می انجامد در جوامع دیگر داماد و همراهان او باید با همراهان عروس برای بدست آوردن او بجنگد ممکن است این نزاع تنها نمادین و نمایشی باشد، جوامع دیگری هستند که در آنها پسر دختر را به همسری می‌گیرد و تا زمانی که بچه دار می‌شود با هم زندگی می‌کنند و سپس مراسم عروسی انجام می‌گیرد. رسم دادن هدیه به اقوام عروس در سراسر آفریقا معمول است. اسامی‌گوناگون مانند سرمایه عروس، هدیه عروس، بهای عروس و جهیزیه برای توصیف آن بکار می رود. هدیه به صورت گله، پول، مواد غذایی و دیگر اقلام است، در بعضی از جوامع خانواده‌ها ممکن است عروسها را معاوضه کنند، در جوامع مادر سالار، مرد با مادر زن زندگی و برای چند سال برایشان کار می‌کند تا بتواند صاحب زن خویش شود. هدیه ازدواج رسمی مهم در جوامع آفریقایی است این نشانه سپاسگزاری از جانب خانواده داماد به خانواده عروس است، بخاطر این که از او مراقبت کرده اند و اجازه داده اند که همسر او شود، در خانه اش هدیه جایگزین او میشود، و به یاد خانواده می آورد که علی رغم ترک منزل، او زنده است نه تنها او شخص با ارزشی برای خانواده بلکه برای اطرافیان شوهر نیز هست او در ازدواج دزدیده نمی‌شود بلکه طبق توافق متقابل بین دو خانواده نزد داماد برده میشود. هدیه ارزش او را هم بعنوان یک شخص و هم به عنوان همسر بالا میبرد. هدیه به ارزش او و پیمان ازدواج مشروعیت می‌بخشد. اجرای این رسم حقیقی ترین نماد میثاق و امنیت ازدواج است، تحت هیچ شرایطی این رسم، صورتی از خرید و فروش نیست. فلسفه اخذ مهریه این است که دختر من بعد خدمات خود را در خانواده دیگری ارائه میدهد، مهریه تمام و کمال از سوی خانواده دختر دریافت میشود و خود دختر نسبت به آن حقی ندارد. میان خانواده‌ها حتی اگر پسر ثروتمند باشد مهریه توسط اعضای خانواده وی که شامل همه اقوام میشود پرداخت میگردد و پس از آن این مهریه میان تمام اعضای خانواده دختر تقسیم می‌شود. ازداوج با یک زن یا بیشتر، رسمی است که در سراسر آفریقا یافت می‌شود. این رسم با ساختار اجتماعی زندگی سنتی و با طرز تفکر مردم کاملاً سازگار است و به اهداف سودمند بسیاری کمک می‌کند اگر نگرش فلسفی به ازدواج و تولید مثل این است که اینها به دستیابی به جاودانگی از دست رفته کمک می‌کنند، هرچه مرد همسران بیشتری داشته باشد، احتمالاً فرزندان بیشتری نیز دارد و هر چه فرزندان بیشتر باشد، آن خانواده از توان بیشتری برای نیل به جاودانگی برخوردار است کسی که جانشینان بسیاری دارد تجلیات نیرومندتری از جاودانگی دارد، او دوباره در فرزندان بی شمارش متولد می‌شود و افراد بسیاری وجود دارند که پس ازمرگ جسمانی و ورود به "جاودانگی شخصی اش" او را گرامی می دارند. چنین مردی این نگرش را دارد که هرچه بیشتر باشیم من بزرگترم، فرزندان مایه سربلندی ازدواج اند و هر چه بیشتر باشند این سربلندی بزرگتر است. در اذهان مردم آفریقا القا میشود که خانواده بزرگ برای سرپرست خود احترام زیادی را در چشمان جامعه به دست می آورد. زمانی که خانواده از چند زن و خانواده‌های آنان تشکیل میشود به این معنی است که هنگام نیاز همیشه کسی برای کمک وجود خواهد داشت، در خانواده‌های بزرگ وظایفی وجود دارد که اگر تعداد افراد کم باشد نمیتوانند به قدر کافی انجام شوند. وظایفی مانند نگهبانی گله، نگهداری از بچه، کار در مزرعه، تهیه هیزم و آوردن آب، جستجو برای یافتن گاو و یا گوسفند گم شده، رفتن به شهر برای کسب درآمد، پختن غذا، ساختن خانه‌ها و انبارهای غله جدید، شکار یا جمع آوری غذا و امثال آن است، هنگامی‌که افراد زیادی در خانواده وجود دارند که در انجام آنها سهیم باشند یا مشترکاً با روحیه گروهی آنها را انجام دهند این وظایف سبکتر می‌شوند.

 در برخی موارد نیز در صورت عدم حضور شوهر، زن یک مرد و زن را انتخاب می‌کند و مهریه ازدواج آندو را پرداخت می نماید و بچه‌های ایندو نیز متعلق به زنی است که مهریه را پرداخت نموده است. در جوامع آفریقایی، تولد کودک جریانی است که قبل از آمدن کودک بدنیا شروع و تا مدت ها بعد از آن ادامه می‌باید، این صرفاً حادثه ساده ای نیست که بتوان آن را در تاریخی خاص ثبت کرد. طبیعت کودک را به دنیا می آورد اما جامعه است که باید کودک را حمایت، تغذیه، بزرگ و تربیت نماید و به شیوه‌های بسیار دیگر او را با جامعه گسترده تر یکی نماید. کودکان جوانه‌های جامعه اند و هنگام رویش حیات و پیشرفت جامعه هر تولدی رسیدن بهار است، از این رو تولد کودک نه تنها دغدغه خاطر پدر و مادر بلکه بسیاری از بستگان است. خویشاوندی نقش مهمی در اینجا ایفا می‌کند لذا کودک نمی‌تواند بطور انحصاری "فرزند من" باشد بلکه "فرزند ما" است. این اولین نشانه است که عضو جدید جامعه در راه است از اینرو زن باردار شخص خاصی میشود و از مراقبت ویژه ای از جانب همسایگان و خویشاوندان خود برخوردار میگردد. این مراقب ویژه از قبل از بارداری شروع و بعد از تولد نوزاد ادامه می یابد در برخی جوامع آفریقایی ازدواج مادامی‌که زن نزاید کاملا به رسمیت شناخته نمیشود. از اینرو، اولین بارداری مهر نهایی ازدواج و علامت عضویت کامل زن در خانواده و حلقه خویشاوندی همسرش است.بدبخت زنی که علی رغم دارا بودن شایستگی‌های دیگر نازا باشد و ناتوانی او در بارداری بدتر از گناه کشتار دسته جمعی است، او نه تنها برای خودش بلکه برای سلسله انساب پایان کل حیات انسانی است، زمانیکه می میرد کسی از تبارش برای یادآوری او وجود نخواهد داشت، او به سادگی "فراموش خواهد شد" شاید این گناه خود او نباشد، اما این او را در چشمهای جامعه "تبرئه نمی‌کند" امکان دارد شوهر با بزرگ کردن فرزندانی از همسر دیگر وضع را کمی‌بهتر کند، اما زن بی فرزند داغی را به جای می‌گذارد که هیچ چیز نمی‌تواند آن را محو کند. او و خویشانش از این مساله رنج خواهد برد، حقارت جبران ناپذیری که برای آن در زندگی سنتی هیچ مایه تسلی وجود ندارد. طی دوره شیردهی، کودک روی پشت یا سینه مادر یا عضو مونث دهکده حمل میشود، این ارتباط مستقیم میان مادر و فرزند به فرزند احساس امنیت روانی عمیقی میدهد. زنان آفریقایی علی القاعده فرزندان خود را بدون شرم و حیا و در هر کجا که بخواهند با سینه باز شیر می دهند. سینه‌ها نماد زندگی اند و هرچه بزرگتر باشند مردم بیشر به آنان احترام می‌گذارند زیرا نشانه ذخیره فراوان شیر برای کودک می‌باشند. شیردادن بچه‌ها توسط مادران با سینه‌های باز در بازارها، اجتماعات، کلیسا یا اتوبوسها امری شهوانی و برهنگی نیست و کسانی که در مورد چنین مادرانی به عنوان مادرانی ناشایست قضاوت می‌کنند باید در بینش خود درباره مفهوم آفریقایی برهنگی تجدید نظر کنند. کنده کاریهای چوبی که صورت مادر و فرزند در آنها نقش بسته، اغلب سینه‌ها را غلو آمیز نشان می دهند زیرا ارزش مادر بودن در اینهاست و این پیام را اعلام می‌کنند که من"بارور هستم"و این خواسته آرمانی هر زن آفریقایی است، ضمنا از نظر آفریقاییان وقتی زنان چاق اند، زیبا به حساب می آیند، زنان چاق اروپا و آمریکا مشکلی در بدست آوردن تحسین کنندگان در آفریقا ندارند. خانواده آفریقایی بسیار متفاوت از خانواده غربی است، به نظر" جان ام بیتی"یک خانواده آفریقایی شامل جامعه ای می‌شود که همه اعضاء، ‌عضو وابسته بوده و بدون آن وجود شخص معنی ندارد. برداشت یک آفریقایی از خانواده کاملاً اجتماعی است و آن را بدین ترتیب ترسیم می‌کند که هر اتفاقی که برای یک فرد می افتد برای جمع افتاده و هر اتفاقی که برای جمع می افتد برای فرد افتاده است. در فرهنگ آفریقایی خانواده شامل همه افراد خانواده منجمله جد و پدربزرگ است. در حقیقت خانواده سه یا چهار نسل را می‌پوشاند. کشیش " انجیا" از الدورت کنیا روحیه خانوادگی آفریقاییان را این گونه ترسیم می‌کند،"در سطح قبیله، افراد دور هم جمع می‌شوند تا مشکلات خود را با هم حل کنند و آنچه را که دارند با هم استفاده کنند و اختلافات میان افراد جامعه را حل و فصل کنند". بنابراین خانواده آفریقایی بسیار وسیع و پیوسته و دارای ارتباطات بسیار قوی شامل همسر، فرزندان و همه کسانی از فامیل که با شما ارتباط دارند میشود. ارتباطات خانوادگی چنان قوی است که آفریقاییان به عمو پدر و به خاله مادر میگویند، آنها همچنین اجازه ازدواج به پسرعمو و دخترعمو و پسرخاله و دخترخاله را نمیدهند چرا که نوعی ازدواج با محارم تلقی میشود. خانواده‌های وسیع عشیره نامیده میشود، عشیره‌ها دارای جد مشترک میباشند و هر عشیره دارای علامتی مشترک که سمبل آن خانواده است میباشد. عشیره علامت خانوادگی را بر روی بدن دام های خود داغ می نمایند. عشیره‌ها در غم و شادی و تربیت فرزندان یکدیگر شریک هستند و بدلیل هم خونی از هم حمایت می‌کنند. تصمیم گیری در عشیره به عهده بزرگان عشیره است و تصمیمات در صورت توافق بزرگان عشیره عملی می‌شود به عنوان مثال در موقع خواستگاری از دختر اگر خاله عروس با وصلت دختر مخالفت نماید همه عشیره مخالفت می نمایند و در موقع از دست دادن ثروت و یا پرداخت دیه تمام عشیره به یکدیگر کمک مینمایند.

 در نگرش آفریقایی آنچه دلایل طلاق را تشکیل میدهد باید بر اساس این واقعیت نگریسته شود که ازدواج نوعی فرآیند است در بسیاری از جوامع این فرآیند فقط زمانی کامل میشود که اولین فرزند بدنیا می آید، یا زمانی که تمام هدایای ازدواج پرداخت شده باشد، یا حتی زمانی که اولین فرزند ازدواج میکند. دلایل دیگر، ظلم و بیرحمی از جانب شوهر، انجام یا گمان سحر و جادو از طرف زن، بی وفایی هر دو طرف و ترک وظیفه یکی از زوجین و در بعضی از جوامع اگر عروس هنگام ازدواج باکره نباشد است. جدایی موقت میان شوهر و زن بیشتر از طلاق رایج است. رسم به ارث بردن زن برادر متوفی نسبتاً رایج است منظور از برادر نه تنها فرزند مادر خود فرد بلکه فرزند هر خویشاوند نزدیک دیگری است. برادری که همسر و فرزندان خویشاوند متوفی خود را به ارث می‌برد، تمام وظایف شوهر و پدر را انجام می دهد. فرزندانی که پس از این توارث متولد میشوند عموماً به فرد متوفی تعلق دارد، اگرچه در بعضی جوامع آنان فرزندان پدر جدید هستند. ممکن است به سبب نزاع میان زن و شوهر و یا زن و بستگان شوهر یا اختلاف در دادن میزان کامل هدیه ازدواج و یا حسادتهای میان دو زن یا بی وفایی یک طرف، تنش هایی در خانواده روی دهد در چنین مواردی زن برای چند روز یا حتی چند سال تا زمان آشتی یا برطرف شدن علت جدایی به خانه اطرافیانش می رود. این جداییها ممکن است طولانی شود تا جایی که هر یک از دو طرف برای خود همسر دیگری پیدا کنند و ازدواج اول فسخ و در نهایت به طلاق بیانجامد. در خانواده‌های سنتی در هر دو مورد معمولاً بچه‌ها با مادر خود بسر می‌برند.

 جادو: برای جوامع آفریقایی پزشکان قبیله (واگانگا) مفید ترین منبع کمک به حساب می آیند. اینان متخصصینی هستند که به اشتباه آنان را جادوگر مینامند. پزشک سنتی دوست اجتماع و برای همه و در تمام اوقات قابل دسترس و در هر صحنه ای از زندگی فردی و اجتماعی حضور پیدا می‌کند. از پزشکان قبیله که بطور رسمی و غیر رسمی تربیت می‌شوند انتظار می رود، امین، درستکار، مشتاق خدمت و توانا در تشخیص نیازهای مردم باشند و برای خدمات خود دستمزدهای گزاف نگیرند. پزشکان قبیله با درمان بیماری و بلایا سر و کار دارند در جوامع آفریقایی عموماً باور بر این است که این بلایا به سبب سوء رفتار یا دشمنی یک شخص علیه دیگری و معمولاً از طریق سحر و جادو پدید آمده است بنابراین پزشک قبیله میبایست علت بیماری را کشف، دریابد که گناهکار کیست و درمان درست را در پیش و وسایل جلوگیری از رخ دادن مجدد آن را فراهم کند، این فرآیندی است که پزشکان قبیله در رابطه با بیماری و بداقبالی دنبال میکنند که تا حدودی روانشناختی و مقداری جسمانی است. پزشک قبیله در واقع برای شخص بیمار هم پزشک است و هم روحانی، داروهای او از گیاهان، علفها، گردها، استخوانها، دانه‌ها، ریشه‌ها، عصاره‌ها، برگها، مایعات و مانند اینها درست میشوند و در معالجه بیمار ممکن است از ماساژ، سوزنها، حجامت و خارها استفاده کند. همچنین ممکن است از بیمار بخواهد تا احشامی را قربانی، برخی تابوها را رعایت یا از غذاها و اشخاص خاصی دوری کند. وظیفه دیگر پزشکان قبیله توسل به اقدامات بازدارنده است، مردم رنج و آلام را معلول نیروهای اسرار آمیزی می دانند که توسط دشمنان یا کسانی که با آنها خصومت دارند، از طریق جادو، سحر، افسون (چشم زخم) بکار گرفته میشود که پزشکان قبیله با استفاده از طلسم، اجرای مراسم در خانه‌ها و مزارع یا استعمال داروهایی که بلعیده یا به بدن مالیده میشوند با آنها مقابله می نمایند. افزایش تولید محصول، چگونگی دریافت عشق بیشتر از سوی همسران، پیشرفت در کار یا موفقیت در سیاست، پشت سرگذاشتن امتحانات از سوی دانش آموزان، نازایی زنان، خنثی کردن جادو، افشای افسونگریها، رفع بلایا و کنترل ارواح وظیفه پزشکان قبیله است. به باور آفریقایی آنان به نیروهای طبیعت و اشکال دیگر دانش که برای عموم ناشناخته است دسترسی، و از این رو عموم مردم وظیفه برطرف کردن آنچه را که به جامعه صدمه میزند به آنان واگذار می‌کنند.پزشک قبیله مقداری از قدرت مرموز را در شکل طلسم، لباس ها، پرها، اشکال، اوراد و یا بریدگی‌های روی بدن دراختیار مردم قرار میدهد، اگر به خانه‌های رعیتی آفریقایی بروید ممکن است، هنگام ورود در وسط حیاط تیرکی دوشاخه، یا تکه ای سفال روی پشت بام، یا چند خط خاکستر کشیده شده بر دروازه ببیند، و اگر به مزرارع بروید شاخی را مشاهده کنید که از زمین بیرون زده، و یا کدو قلیایی کهنه ای را می‌بینید که از درخت آویزان شده است، اگر بچه‌ها را ببینید، احتمالاً فنرهایی دور گردن یا مچ دستشان دارند، و موهای سرشان ممکن است غیر از قسمت های کوچکی درسمت چپ سرشان تراشیده شده یا که ممکن است گره خورده باشد. اینها و صدها علامت دیگر بر باور مردم به این قدرت مرموز اشاره دارند، بعضی‌ها تدبیرهایی حمایتی هستند و برخی دیگر برای ایجاد سلامتی، نیک بختی و سعادت در نظر گرفته می‌شوند.

 زمانی که از جادو به گونه بدخواهانه استفاده شود، این قدرت مرموز به عنوان جادوی سیاه و جادوی اهریمنی محکوم می‌شود. زیرا سحر و افسون مظهر بکارگیری ضد اجتماعی قدرت مرموز است و ساحران و افسونگران وحشتناکترین و منفورترین اعضای جامعه شان هستند. بیم می رود که آنان راه‌های مختلفی را برای صدمه به مردم بکار گیرند. حشرات، مارها، شیرها یا دیگر حیوانات را برای حمله به دشمنان خود می فرستند و یا بیماری را به آنان منتقل می‌کنند، آنان آب دهان می ریزند و مستقیماً آن را به همراه اوراد مخفی به طرف شخص می فرستند تا به او صدمه زنند قبرهایی را می‌کنند تا گوشت و استخوان انسان را از آن بیرون آورند و در اعمالشان از آنها استفاده می‌کنند ارواح را تحریک می‌کنند به کسی حمله نمایند یا روح او را به تسخیر خود در آورند. اگر گوشهایتان را باز کنید در هر دهکده، اسامی افرادی را می‌شنوید که به خاطر بدبختی‌ها، بیماریها، تصادفات و دیگر انواع آلام مورد سرزنش قرار دارند. اکثراً زنان هستند که برای کارهای نوع شریرانه مورد ملامت و به سبب چنین اتهاماتی رنج می‌کشد.

 ادیان سنتی: در آفریقا مبلغین مذهبى براى تبلیغ ادیان بومى مشاهده نمى شود، این ادیان داراى نوشته و کتاب نیستند بلکه در طول تاریخ سینه به سینه و از نسلى به نسل دیگر از طریق ضرب المثلها، ادبیات شفاهی و شرکت در مراسم منتقل شده است. تکامل ادیان آفریقایی از طریق پیامبر و فرستاده ای نبوده، بلکه در طی قرون متمادی و توسط نسلهای مختلف صورت گرفته است. این ادیان هرگز برای مردم سایر مناطق تبلیغ نمى شود، افراد در داخل هر گروه یا قبیله ای که متولد می‌شوند دین همان گروه را سرمشق زندگی خود قرار می دهند. هر قبیله آیین و روشهای مذهبی خود را دارد و به سختی از آیین مذهبی قبایل دیگر پیروی میکنند. ادیان سنتی بر اجتماعات قائم هستند و معمولاً عبادات آنها بصورت دسته جمعی برگزار می‌شود، این مراسم بصورت خانواگی، قبیله ای و یا گروهی انجام مى پذیرد. ادیان سنتی بیشتر عملی هستند تا تئوریک و معمولاٌ بر اساس نیازها در جوامع آفریقایی شکل می‌گیرند و پیروان این آیین‌ها مقید به چیزی که از گذشته به آنها رسیده باشد نیستند زیرا آنها عقاید پیشینیان را دریافت و تغییرات لازم را بر حسب مقتضیات زمان و نیازهای خود در آن ایجاد مى کنند. دین آفریقایی پرستش پدران و نیاکان نیست. آفریقایی‌ها به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند و لذا اجداد خود را محترم شمرده و گاهی در مراسم و دعاهای خود از آنها یاد می‌کنند. و این به معنی پرستش ارواحشان نیست. همچنین مذهب آفریقایی جادو پرستی نیست، وجود جادو و جادوگری در میان مردم آفریقا فقط بخشی از اعتقادات آنها بشمار میرود و این از آنجا ناشی می‌شود که آفریقاییها معتقدند نیروهایی در عالم وجود دارد که برای افرادی که راه کنترل آنها را بدانند قابل استفاده است. 

از جنبه مذهبی برای مدت دو هزار سال سه نظام مسیحیت، اسلام و ادیان سنتی در آفریقا وجود داشته و ادیان سنتی در معرض تاثیر ادیان دیگر و اعتقادات جدید بوده اند و بیشتر نفوذ خود را در شکل دادن به ارزشها، هویت ها و مفهوم زندگی به ادیان دیگر واگذار کرده اند. آنها ضعیف شده اند اما کنار گذاشته نشده اند. اسلام و مسیحیت جهت گیری تبلیغی دارند، هدف آنان جذب نوکیشانی از میان افراد خارج از بیعتشان است. تغییر مذهب از ادیان سنتی به مسیحیت و اسلام و از مسیحیت به اسلام و بالعکس در تمام مدت در آفریقا رخ میدهد. تغییر دین نشانه روشنی از تلاش آفریقا برای یافتن دینی است که برازنده آن باشد و آن نیز بتواند با آن سازگاری نشان دهد. برای آفریقاییان مذهب بخشى از فرهنگ و باورهاى سنتى تلقى شده و جایگاه ویژه مستقلى ندارد. مذاهب راهگشا راه مردم نیستند بلکه صرفاً عقایدى هستند که فرد در کنار آداب و رسوم سنتى آنها را مى آموزد و در ذهن خود براى آنها احترام و تقدس قائل است. مذاهب ابتدایى به دلیل سنخیت با ویژگیهاى قبیله اى و تاثیر ژرفى که بر مردم دارند، اگرچه در ظاهر محو شده و دیگر بدانها مستقیماً عمل نمى شود، ولى در عمق روح مردم جایگاه خود را حفظ کرده و در زندگى روزمره تجلّى یافته و متبلور مى شوند.

 قبیله کیکویو: مردم کیکویو که از نژاد بانتو و دارای اصالتی کشاورز، و در مرکز کنیا و نزدیک کوه کنیا مستقر هستند مهم ترین قبیله در شرق آفریقا محسوب میشود. این قبیله دارای نظام خاصی میباشد که بر اساس سن و شورای ریش سفیدان که آنرا "کیاما" می نامند استوار است و رئیس قبیله در راس این شورا قرار میگیرد. کار این شورا که از میان افراد مسن و ثروتمند انتخاب میشود رسیدگی به دعاوی و اختلافات بر سر زمین و غیره است. مهمترین ویژگی آنان اعتقاد عمیق به اجداد و ارواح گذشتگان و تاثیر مستمر و دائم آنان بر زندگی آنها میباشد. قبیله کیکویو ارواح را دارای ساختار مشابهی با جامعه خود میدانند و معتقدند که برخی از ارواح علیه آنها اقدام کرده و سبب بیماری میشوند، این باور وجود دارد که چنین ارواحی در اطراف خانه‌های مسکونی پنهان و بوسیله باد از خانه ای به خانه دیگر وزیده میشوند و تصور میشود که گردبادها ارواحی هستند که جمع میشوند تا به مردم حمله کنند. اگر بیماری فراگیری شایع شود، مردم بلا دیده بطور متحد علیه ارواح وارد جنگ میشوند که در صورت شکست، ارواح بیماری را با خود برده و از ترس شکست دیگر باز نمیگردند، بهترین زمان برای مقابله هنگام بر آمدن ماه در شامگاهان است، مردم روزی را معین و شیپورهای جنگ به صدا در می آیند با شنیدن صدا، هر کسی در حالیکه با خود اسلحه ای چوبی بهمراه دارد از خانه بیرون می آید، در این کار اسلحه‌های فلزی بکار نمیرود تا خون ارواح ریخته نشود و زمین آلوده نگردد. به شاخ و برگها ضربه میزنند و درحالیکه فریاد برمی آورند جمعیت در هر دو سوی رودخانه بحرکت در می آید، با رسیدن به رودخانه و در میان دمیدن شیپورهای جنگ، عصاها به درون رودخانه انداخته میشوند. سپس مردم گرد وخاک را از لباسها و پاهای خود می زدایند، تا هرگونه اثر ارواح را از بین ببرند، بعد به خانه باز می‌گردند، با شادی آواز میخوانند و مواظب اند تا به عقب نگاه نکنند. روز بعد مادرها موی فرزندانشان را می تراشند، تراشیدن مو بصورت صلیب است، زیرا باور بر این است که منظر آن کودکان می‌بایستی ارواح بدخواه را بترساند. سپس کودکان شسته و با اخری سرخ، رنگ میشوند. در این جنگ، ارواح با شکل انسانی تصور میشوند و موقعیت دشمن را به خود می‌گیرند که می‌بایستی به آن حمله و شکست داده شود عصاها به یک معنی نماد قدرت انسانی است و زمانی که به رودخانه انداخته میشوند، نماد شکست ارواحی هستند که اکنون توسط رود مرگ بکلی نابود میشوند، خاک نماد بیماری شایع و تکاندن پا و لباسها از آن، به نمایش در آوردن پیروزی انسان بر بیماری است، اصلاح کودکان نشانه بهبودی از بیماری و تجدید حیات می‌باشد، دقیقاً سرچشمه و علامت صلیب مشخص نیست، اما جالب است که مسیحیان قرنهاست آن را میان دیگر چیزها برای حفاظت از حمله ارواح شیطانی بکار میبرند.

 سنت منحصر بفرد این قبیله، سنت قسم یاد نمودن و عهد برای انجام و یا عدم انجام برخی از امور است. سوگندهایی وجود دارد که مردم را به گونه ای اسرار آمیز به یکدیگر پیوند میدهند، شناخته شده ترین سوگند آن است که رابطه ای را ایجاد می‌کند که به عنوان برادری یا خواهری خونی به آن اشاره میشود. دو نفر که خویشاوند نزدیک نیستند، مراسمی آیینی را انجام می دهند که اغلب شامل مالیدن خون بر بدن یکدیگر می‌باشد پس از آن به یکدیگر به عنوان برادر یا خواهر خونی نگاه می نمایند، خانواده‌های آنان نیز در این پیمان برادری سهیم هستند، از این رو کودکانشان با هم ازدواج نمی‌کنند. این سوگند وظایف اخلاقی بزرگی را بر عهده دو طرف می‌گذارد و هر گونه عهد شکنی ترس و مصائبی را به بار می آورد. درجه سوگندها متفاوت است بعضی از آنها در صورت نقض، سبب مرگ و سوگندهای دیگر سبب درد یا مصیبت میشوند. باوری که در پس سوگندها نهفته، این است که خداوند با قدرتی بالاتر از انسان، شخصی را که الزامات قسم یا پیمان را زیر پا می‌گذارد تنبیه خواهد کرد. فلسفه سوگند ایجاد همبستگی در میان افراد قبیله میباشد. آنان قسم های بسیاری برای محافظت از اموال، ایثار و فداکاری، ایجاد همبستگی و سوگند برای پنهان نمودن رازهایشان دارند. ادای سوگند در این قبیله دارای یک حالت مبارزه برای احقاق حق را دارد، چنانچه در دوران مبارزه بر علیه استعمار افراد قبیله قسم یاد نمودند که تا پای جان بر علیه استعمار مبارزه نمایند. مبارزین برای پیوستن به صف ارتش مبارزین قسم یاد می نمودند. در مراسم، بدون لباس شرکت و قبل از ادای سوگند می‌بایست معجونی را مخلوط از خون و ادرار و بعضی حیوانات غیر خوراکی همچون مار و عقرب را بدون اینکه آنرا استفراغ نمایند میل کنند، خوردن این معجون نشانه ای بر واقعی بودن سوگند بود. کیکویوها از نظر مذهبی به یک خدای یگانه اعتقاد داشته و او را انگای می نامند. این خدا که در نظر آنان در قله کوه کنیا ( قبله قبیله) زندگی می نماید از نظر آنها نیکخواه،‌ قادر مطلق و منزه است و به همین دلیل همراه برفها در قله کوه قرار گرفته و از آنجا همه چیز را زیر نظر دارد. هنگام قربانی زیر درخت انجیر وحشی گرد هم آمده و رو به کوه کنیا‌ احشامی را که به رنگ خاصی در آورده بودند قربانی می نمودند. سنت دیگر این قوم طهارت آیینی است، که در آن مراسم "بالا آوردن گناه" را برای طهارت شخص از شر برگزار میکنند. به این منظور بزی ذبح و محتوی شکمش بیرون و با دارو آمیخته می‌شود سپس شخصی که مسئولیت اجرای مراسم را برعهده دارد قلمویی را برداشته و با آن مقداری از مخلوط را روی زبان فرد گناهکار پاک می‌کند و گناهانی را که مرتکب شده برمی‌شمارد هر بار فرد گناهکار مخلوط را بر روی زمین تف می‌کند. سپس همان مخلوط به دیوارهای خانه اش مالیده می‌شود و اگر خانه خوب تمیز نشود باید خراب شود. زنای با محارم، تجاوز، فریفتن، هم جنس بازی، خوابیدن با نزدیکان محرم یا حیوانات اهلی، رابطه نامشروع میان خویشان، دیدن آلتهای تناسلی اولیا توسط بچه‌ها، می‌بایستی با طهارت آیینی تطهیر گردد، درغیر این صورت ممکن است مصائب و بدبختی‌هایی را بدنبال آورد. یکی از سنت های قبیله تعدد زوجات در میان مردان است. رسم بر این بوده که مردانی که دارای یک همسر بودند حق نداشتند با مردان چند همسر هم صحبت شوند. از این جهت برخی از روسای قبایل کیکویو تا هفتاد زن اختیار می‌کرده اند. مردان کیکویو هرگز مبادرت به طلاق نمی‌کرده اند حتی اگر زن آنها نازا بوده باشد. فرزند یک زوج کیکویو به ترتیب به اسامی والدین آنها نامگذاری میگردید. پس ازتولد اگر فرزند دختر باشد، پدر چهار ساقه نی شکر و اگر پسر باشد پنج ساقه را می‌برد. شیره نیشکرها به مادر و فرزند داده میشود و خرده‌های نیشکر درصورت پسر بودن نوزاد در طرف راست و در صورت دختر بودن، درطرف چپ خانه قرار می‌گیرد، سپس کودک شسته و روغن اندود می‌شود اگر زایمان مشکل بوده باشد، پدر بزی را قربانی می‌کند و از پزشک سنتی برای تطهیر خانه دعوت میشود. مادر و فرزند در صورتی که فرزند دختر باشد چهار روز و اگر پسر باشد پنچ روز در انزوا نگه داشته میشوند، در طول دوران انزوا فقط منسوبان مونث میتوانند از خانه عیادت کنند. وقتی این دوره تمام می‌شود، موی زن اصلاح و شوهر گوسفندی را قربانی و بدرگاه خدا و مردگان زنده شکر می‌گزارد. در طول مدت انزوا هیچ یک از اعضاء خانواده اجازه ندارند خود را در رودخانه بشویند، هیچ خانه ای در دهکده تمیز نمی‌شود، و هیچ آتشی از خانه ای به خانه دیگر برده نمی‌شود، زمانی که دوره انزوا بپایان می رسد، مادر بازدید نمادین از مزارع بعمل می آورد و سیب زمینی‌های شیرین جمع آوری و از آن پس هر کس در دهکده زندگی عادی خود را از سر می‌گیرد. در سن میان شش تا ده سالگی آیین تولد ثانی انجام میگیرد،که کودک تولد خود را دوباره تجربه میکند. اگر مادر مرده باشد زن دیگری جایگزین او میشود، و از آن پس مادر او محسوب میگردد. در طی آیین کودک در میان پاهای مادر قرار گرفته و با روده بز به مادر متصل میشود، سپس روده بریده و کودک گریه نوزاد را تقلید می‌کند، بعد سر مادر اصلاح و خانه اش جارو میگردد، و او برای جمع آوری غذا از مزارع بازدید میکند. این آیین نماد تولد جسمانی است اما در سنی که کودک بتواند این مناسبت را بخاطر آورد انجام میپذیرد. این آیین پایان طفولیت اوست، او را به آستانه کامل شرکت در زندگی جامعه وارد می‌کند اکنون کودک آماده است تا به مرحله تشرف درسطحی بالاتر، یعنی آمادگی برای پیوستن به فعالیتها و مسئولیتهای زندگی جمعی وارد شود، اکنون او از دوره بی خبری به دوره آگاهی و معرفت عبور می‌کند، یعنی از مرحله عضو غیر فعال جامعه به مرحله جدیدی از عضو فعال و مسئول جامعه ای متحد عبور میکند. مراسم بعدی بین ماههای اگوست تا اکتبر زمانی که هوا تقریبا خشک و سرد است رخ میدهد که در آن پسرها ختنه و چوچوله دخترها برداشته میشود. ختنه طی مراسم خاصی هنگام شب و در کنار رودخانه انجام میشود در این مراسم جوانی که به سن بالای بیست سالگی رسیده و آماده ختنه میشد میبایست رسیدن به سن بلوغ را با پرتاب نیزه ای تا بالای درختی که آنرا "موگو" می نامیدند ثابت میکرد. ختنه به قدری در میان آنها مورد توجه بوده که اگر دختری ختنه نمی نمود نمی‌توانست مردی را برای ازدواج پیدا کند و اگر مردی را می یافتند که ختنه ننموده او را مردی کامل تلقی نکرده و با زور این کار را در مورد او انجام میدادند. قطع قلفه صبح زود صورت میگیرد، پوست ختنه گاه پسرها بریده و قسمت کوچکی از چوچوله دختران به همان صورت برداشته می‌شود. مردان حلقه می زنند تا پسرها را نظاره و زنان نیز به دختران نگاه می‌کنند، عمل درد آور اما بچه‌ها تشویق میشوند بدون فریاد و گریه آن را تحمل کنند، و کسانیکه شجاعانه آن را پشت سر می‌گذارند از سوی جامعه تشویق میشوند. پس از آن شادمانی توام با رقص، آواز، نوشیدن آبجو، شراب ریزی، پیشکش غذا به مردگان زنده است. در طول چند هفته بعد که زخمها التیام می یابد، وابستگان در حالی که با خود هدایایی به همراه دارند برای دیدار دختران و پسران تشرف یافته می آیند. تشرف نوجوان یکی از لحظه‌های کلیدی در ضرب آهنگ زندگی فردی و گروهی میباشد که فرد جزیی از آن است. بریدن پوست اندامهای جنسی نماد جدایی از طفولیت و برابر است با بریدن بند ناف هنگامی‌که کودک تولد می یابد. اندام جنسی بچه‌ها را به مرتبه بی خبری، مرتبه عدم فعالیت و ناتوانی بالقوه جنسی متصل می‌کند اما همین که این پیوند قطع می‌شود، فرد جوان از آن مرتبه جهالت و انفعال آزاد میگردد او در مرتبه دیگری زاده میشود که مرتبه معرفت، فعالیت و تولید مثل است تا زمانی که شخص تشرف حاصل نکرده، نمیتواند ازداوج کند و تصور نمی‌شود که بچه دار شده یا تولید مثل نماید. این خون تولد جدید است، درد جسمانی که کودکان با تشویق آن را تحمل می‌کنند، ابتدای پرورش آنان برای تحمل مشکلات رنج های زندگی بعدی است زیرا زندگی در آفریقا به علل مختلف با درد و رنج بسیار احاطه میشود، هدایایی که توسط خویشاوندان به تشرف یافتگان داده میشود، نشانه‌های خوش آمدگویی به جامعه و پذیرش وظایف کامل اجتماعی است همچنین این واقعیت را نشان میدهد که اکنون جوانان می‌توانند مالک دارائی و آنرا به ارث برند، از حقوق جدید برخوردار شوند و میتوانند بگویند "این مال من" است، تملک دارایی مالاً به مرحله مهم بعدی منجر میشود که ازدواج است، رقص و شادمانی اتحاد و همبستگی جامعه را تقویت نموده، و بر یگانگی گروه تاکید می‌کند. پیشکش هدایا و شراب به مردگان زنده بر پیوند میان انسانها و درگذشتگان یعنی بین عالمهای مشهود و نامشهود تاکید میکند و آنرا تجدید می نماید.

 لباس کیکویوها در گذشته بسیار ساده و اغلب از پوست احشام تهیه میشد که شامل نوعی پوستین برای پوشش پیرمردان و یک لنگ برای پوشش پایین تنه جوانان میشده است. پس از حضور اروپاییان پوشش مردم به سبک پوشش آنها در آمد. کیکویوها علاقه زیادی به زمین دارند و به همین دلیل زمانی که استعمار گران با زور وارد سرزمین شان شدند به تشکیل گروه‌های مقاومت اقدام نمودند که این خود منشاء تشدید مبارزات و مقاومت مردم در برابر استعمار انگلیس شد. کیکویوها نقش عمده یی در استقلال کنیا داشتند.

 قبیله ماسایی: ماسایی‌ها در منطقه‌ای واقع در جنوب کنیا ودرشکاف بزرگ دره ریفت ولی و شمال تانزانیا در منطقه اروشا بصورت غیر متمرکز سکونت دارند. افراد قبیله ماسایی از کشور سودان مهاجرت و از طریق مرزهای اتیوپی وارد کنیا شده اند. فعالیت اقتصادی آنها مراقبت و نگهداری از گله‌های گاو است. زبان ماسایی‌ها "ماآ" است. مهم ‌ترین ویژگی‌ این قبیله تعلق خاطر آنان به حفظ سنت‌های اجداد و پیشینیان خویش است، از این رو با وجود گسترش مظاهر جدید تمدنی، ماسایی‌ها را میتوان از معدود قبایل آفریقایی دانست که با سرسختی درصدد حفظ ارزش‌های بومی خود می‌باشند و هنوز گروه‌هایی از آنان وجود دارند که خود را بطور کامل از تاثیر و نفوذ تمدن جدید دور نگه داشته‌اند. در سرزمین ماسایی دام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و پایه و اساس فرهنگ آنها را تشکیل میدهد. ماسایی‌ها از تمام فرآورههای دامی خود استفاده میکنند. آنها علاوه بر استفاده از شیر، خون و گوشت دام‌ها از ادرار آنها در مقاصد پزشکی، از فضولات آنها برای پوشش دادن کلبه‌های خود، از شاخ آنها برای ساختن ظروف و وسایل، از سم آنها برای ساختن زیور آلاتی نظیر انگشتر و از پوستشان برای پوشاک، کفش، سقف کلبه‌ها و طناب استفاده می‌کنند.

 خداوند در قبیله ماسایی بنام enkai نامیده می‌شود و او را بنام خدای اجدادشان می نامند. جلوه‌های خداوند در باران تجلی می یابد چرا که برای احشام علوفه و برای مردم سعادت به ارمغان می‌آورد. آنان در هنگام برگزاری مراسم دعا احشام را قربانی می نمایند که حیوان قربانی و مکان ذبح میبایست دارای مشخصاتی ویژه باشد. در مراسم قربانی 3 گاو در زیر یک درخت خاص بصورت همزمان و سوی قبله که بسمت مشرق یعنی طلوع خورشید می‌باشد ذبح میشود. قسمت هایی از گاو ذبح شده بصورت نذری در اختیار سایر افراد و چربی‌های سینه توسط افراد ویژه ای و در ظروف خاصی سوزانده میشود. پوست گاو قربانی خشک و از آن برای شرکت کنندگان مراسم انگشتر چرمی تهیه میشود. مراسم دست جمعی ختنه پسران نوجوان 14 تا 16 ساله (این مراسم قبل از اعزام جوانان بخدمت سربازی قبیله ماسایی و هر هفت سال یکبار برگزار میشود و کلیه افراد ملزم به شرکت در آن هستند) یا جشن تکلیف پسرها در قبیله بزرگترین مراسم در نوع خود در میان قبایل مختلف کنیا می‌باشد. تمام کسانیکه ختنه میشوند با یکدیگر گروه سنی مادام العمری را تشکیل میدهند و نام جدیدی بر خود میگذارند. هنگام مراسم، داوطلبان در ابتدا در حالی که گل سفید بر خود پوشانده اند گرد هم می آیند. هنگامی‌که پوست ختنه گاه بریده میشود خون آن در پوست گاو جمع شده، بر روی سر هر پسر قرار داده میشود. چند هفته بعد، زمانیکه زخم اندامهای جنسی آنان بهبود یافت، موی سرهایشان تراشیده و پسرها میتوانند جنگجو شوند. دختران مراسم خود را دارند که درآن بخشی از اندام جنسی شان بریده یا سوراخ می‌شود آنها سرهایشان را با برگهای درختی مخصوص (نخل سرنوشت) تزیین میکنند. وقتی که زخمهای دختران التیام یافت میتوانند ازدواج کنند. تاکید مهم بر جدایی از دوران کودکی و وارد شدن به دوره بزرگسالی است بریدن یا سوراخ کردن اندام جنسی و تراشیدن موی سر جدایی از یک مرتبه و ورود به مرتبه ای دیگر است. آغشتن صورت با گل سفید، نماد تولدی تازه، شخصی تازه و مرتبه اجتماعی جدید است وقتی مراسم پایان می یابد، مردان زندگی خود را به عنوان جنگجویان Moraniشروع میکنند، جوانانی که با هم مشرف شده اند تا آخر عمر به گونه ای راز آمیز و آیینی به یکدیگر وابسته می‌شوند، درحقیقت آنان یک کالبد، یک گروه، یک جامعه و یک قوم هستند. همسر یک مرد بطور مساوی همسر مردان دیگر در همان گروه سنی است. این سطح عمیقی از اظهار همبستگی گروهی است. پس از انجام مراسم ختنه طی مراسمی اردوگاهی برای سربازان جوان در نظر گرفته میشود. در این مراسم یک فرد با تجربه بعنوان فرمانده جوانان در دوره سربازی منصوب میشود. جنگجویان سلاحهای خود شامل نیزه و تیر و کمان را همواره در بهترین موقعیت نگاه می‌دارند، جنگجویان تنها افرادی هستند که اجازه بلند کردن موهای سر خود را داشته و پس از اینکه موهای آنان به اندازه یک فوت رسید اجازه بافتن آن را دارند. موهای بافته جنگجویان هیبت مهیب و ترسناکی به آنان می‌بخشد. در هنگام جنگ آنان ماسک‌هایی ساخته شده از چرم که پرهای گوناگونی بر روی آن نصب شده است بر چهره میزنند. این ماسکها بگونه‌ای‌ است که وقتی آنرا بر چهره می‌گذارند شخص از راه دور دو نفر به چشم می‌آید. این امر در نبردها عامل مهمی‌برای تضعیف روحیه دشمن محسوب میشود. اسلحه جنگجویان شامل سپر، نیزه‌، شمشیر در غلاف و گرزی سنگین است. آنها پیش از حمله، پوست درخت خاصی را می‌جوند که قدرت عجیبی به آنان می‌بخشد. جنگجوی ماسایی هرگز پشت به دشمن نمیکند. در جنگ‌های داخلی بین دهکده‌های ماسایی مردان روبروی یکدیگر ایستاده و هیچیک بر نخواهند گشت مگر اینکه کشته و یا طرف مقابل را به قتل برسانند. هیچ ماسایی در نبردها فرار نمی نماید و در حقیقت آنان هنگامی‌که عازم جنگ میشوند خود را برای مرگ آماده می‌سازند. پس از پایان جنگ نیمی از غنایم به رئیس قبیله و باقیمانده بین جنگجویان تقسیم میشود و هر یک از آنان نیز سهم خود را به پدرش واگذار مینماید. پس از هفت سال از ورود شخص به طبقه مورانی میتواند ازدواج نماید. به باور ماسایی خداوند تمامی‌گاوها را برای ماسایی‌ها آفریده و گله‌های گاو دنیا متعلق به آنان است. در هنگام جنگ، فرمانده اردوگاه از میان سربازان حاضر جوانانی که از قابلیت مناسبتری در زمینه دوندگی و تیراندازی برخوردار هستند برای عملیات جهادی که شامل گاو دزدی میشود انتخاب می نماید سپس قبل از اعزام سربازان، بزرگان قبیله برای آنان سخنرانی مینمایند و ماموریت سنگین و وظایفشان را خاطر نشان میکنند. به اعتقاد ماسایی‌ها اگر کسی در هنگام گاو دزدی کشته شود این شخص شهید محسوب می‌شود چرا که از حق خود دفاع نموده ولی اگر کسی در راه کشتن شیر کشته شود قهرمان محسوب می‌شود و قهرمان یک رتبه از شهید پایین تر محسوب می‌شود چرا که از نظر ماسایی‌ها ازدیاد احشام موجب افزایش ثروت در قبیله و شکار شیر یک امر شخصی است، ماسایی‌ها به دو دلیل مبادرت به کشتن شیر می نمایند، اولی اینکه شیرها به گاوهای آنان حمله نمایند و دیگری پس از اتمام دوره خدمت سربازی هفت ساله، رتبه‌های نظامی فارغ التحصیلان و کلاه‌های مخصوص اعطایی به آنان از پوست شیر تهیه میشود. کسیکه در عملیات گاو دزدی کشته شود در محل شهادت دفن و سایرین سهم شهید از گاوهای غنیمتی را به خانواده وی مسترد و به مادر او بعنوان زنی که اینچنین فرزندی را تربیت نموده یک گاو جداگانه نیز تعلق میگیرد. اگر جنگجو ناکام از دنیا رفته باشد برادر وی به نیابتش و از محل سهم او در خانواده ازدواج مجددی انجام و فرزندان حاصله برای یادآوری نام او در قبیله بنام شهید نامگذاری میشوند و فرزندان در نظر قبیله فرزندان شهدا محسوب و آنان و خانواده اشان مورد محبت و احترام قرار میگیرند و کلیه افراد قبیله ملزم به کمک به خانواده شهید می‌باشند. جنگحویان در هنگام بازگشت از عملیات گاو دزدی که همراه خواندن سرود است مورد استقبال با شکوه قرار میگیرند و در پیش پای آنان قربانی انجام میپذیرد ضمنا مشابه همین مراسم در ابعادی کوچکتر برای قهرمانانی که شیر را شکار نموده اند برگزار می‌شود. سربازان پس از پایان دوره سربازی ازدواج که این امر و انتخاب همسر در اختیار والدین است.

 

در فرهنگ ماسایی فردی بنام oloiboni است که بدلیل دارا بودن قدرت روحی قادر به پیش گویی اتفاقات آینده می‌باشد. آلوبون در جامعه ماسایی یک رهبر روحانی و در مراسم عبادی دارای موقعیت منحصر بفرد و از روابط سیاسی با جنگجویان قبیله برخوردار است. زمانی که جنگجویان عازم نبرد با قبایل همجوار و یا تاخت و تاز به رمه‌های گاو می‌باشند نزد وی آمده و خواستار طلسم پیروزی میشوند. از وظایف مهم آلوبون‌ها دعا و نیایش جهت نزول باران برای مردم ماسایی است.

 

همه اسامی آفریقایی دارای معنی هستند لذا نامگذاری کودکان، مناسبت با اهمیتی است که اغلب در بسیاری از جوامع با جشن و سرور برگزار میشود، بعضی از اسامی ممکن است بیانگر زمان تولد کودک باشند، اگر تولد هنگام نزول باران باشد به کودک نامی را میدهند که معنی باران، بارانی یا آب است. اگر مادر در سفر باشد، کودک مسافر، غریبه یا سرگردان نامیده شود. اگر زمان تولد مصادف با هجوم ملخ ها باشد او را ملخ، خشکسالی یا درد می نامند. مراسم نامگذاری کودک در قبیله ماسایی entomono نام دارد. نامهای دیگری که به کودکان داده میشود ممکن است از مردگان زنده ای باشد که تصور میرود تا حدی در کودک تجسم پیدا کرده اند، بخصوص اگر اعضای خانواده برخی ویژگیهای مشترک را میان کودک و یکی از مردگان زنده مشاهده کنند. زمانی که بچه در حال گریه است نامی‌بر او گذاشته میشود طی این دوره، نامهای متفاوتی از مردگان خوانده می‌شود، اگر با اسم خاصی گریه کودک متوقف شد، کودک نام را به خود میگیرد. زن ماسایی تا زمانی که ازدواج نکرده بنام مادرش خوانده میشود و پس از ازدواج همسر وی نام دیگری به او میدهد و این نام تا هنگامی‌که بچه‌ای بدنیا نیاورده به او اطلاق میشود. پس از بچه ‌دار شدن، زن بنام بچه اش خوانده میشود و از زمانیکه از نعمت بچه دار شدن محروم میشود تا پایان عمر به اسم شوهر خود نامیده میشود. بچه‌های کوچکتر خانواده دارای هیچ رابطه اسمی‌با والدین خود نیستند و بعد از ازدواج نام خود را تغییر میدهند. مردها نیز نام خود را پس از ازدواج تغییر ولی هرگز نباید به اسم مادر خود خوانده شوند. زمانی که مردی توسط رئیس قبیله فراخوانده شود و یا درباره او صحبت میشود باید به نام پدرش یاد شود و نام خودش تنها زمانی که با مادرش صحبت می‌کند بکار می‌رود.

 ماساییها بسیار با وقار جلوه مینمایند و معمولا ً‌با صدای آهسته و بدون استفاده از حرکات دست و سر حرف میزنند. زمانی که روسای قبیله سخنرانی میکنند، ‌افراد چماقی را در دست گرفته و با بکار بردن آن صحبت‌های فرد سخنران را مورد تأیید قرار میدهند. بالا بردن عصا به معنای تأیید و پرتاب آن به مفهوم عدم تأیید مطلب خاصی می‌باشد. اجتماع ماسایی‌ها بطور چشمگیری از مساوات و برابری برخوردار است. از این رو هیچگاه فردی به عنوان برده در این قبیله نگهداری نمیشده و در زمان تجارت برده داری نیز آنها با مبارزه خود هرگز اجازه اسارت افراد قبیله اشان را به سوداگران این امر ندادند. دختران ماسایی پیش از ازدواج بیشتر وقت خود را به رقص، آواز و گشت و گذار دست جمعی می‌گذرانند. پس از ازدواج و شروع زندگی زناشویی فعالیت اصلی زنان امور خانه داری است. بعد از بدنیا آوردن بچه کار واقعی آنها که شامل ساختن خانه‌های دهکده، جمع کردن هیزم، بچه داری، تهیه آب و غیره است آغاز میشود. زمانی که مرد ماسایی تصمیم به ازدواج میگیرد زن مورد نظر را انتخاب و خانواده وی پس از صحبت با پدر دختر، چند گاو بعنوان مهریه به او میدهند. با این وجود اگر دختر از ازدواج با مرد امتناع کند والدین نمی‌توانند او را بزور وادار به این کار کنند. مراسم ازدواج ماسایی‌ها با تشریفات خاصی انجام میشود. داماد لباس بلندی که از پوست گوسفند تهیه و در وسط و کناره‌های آن نقاشی پیچیدار و دانه‌های زیبای مروارید توسط مادر دختر و زنان فامیل دوخته شده است بر تن میکند. عروس نیز تعداد زیادی گردنبند مروارید به گردن می‌آویزد که تا پایین زانوها آویخته است. خانواده‌های ثروتمند سیم‌های مسی را خریداری و آنها را به نحوی بر ساق پای داماد می‌پیچند که گویی جوراب ساق بلند پوشیده است. مراسم اصلی ازدواج مختصر و ساده است، زوجین را با شیر شستشو و مقداری علف سبز بر کفش‌ها و لباسشان گره می زنند، پس از نوشیدن شراب عسل، پدر عروس و دوستان همسن و سال، سعادت را برای زوج جوان آرزو و آنها را در حجله تنها میگذارند. تعدد زوجات و نوعی قرض دادن همسران در میان گروههای سنی همسان در قبیله امری رایج است. در هنگام ورود میهمان از گروه همسن برای ماسایی، میتواند میهمان را در کلبه یکی از همسران خود جای دهد در این وضعیت میزبان حق تجسس از خانه همسر خود را نداشته و در صورت رضایت زن، میتواند با میهمان همخوابی داشته باشد. در این مسئله، رابطه جنسی بعنوان نمایش مهمان نوازی بکار میرود، به این معنی که زمانی که مردی به جایی میرود رسم است که میزبان زنش (دختر یا خواهر) را در اختیار میهمان قرار دهد. در جامعه ماسایی برادران حقوق جنسی نسبت به همسران برادان خود دارند. یک شخص صدها برادر دارد که همسر آنان بالقوه همسر او نیز به حساب می آیند در جایی که نظام گروه سنی مانند قوم ماسایی بسیار جدی گرفته میشود، اعضای یک گروه که به پیمان گروه وارد شده اند میتوانند با همسران دیگر اعضای گروه روابط جنسی داشته باشند. در مواردی که شوهر تحت شرایطی مجبور به زندگی دور از همسر خود است مثلا در زمانی که شوهر برای چوپانی ماه‌ها مجبور به ترک منزل در جستجوی آب و علف برای دام های خود است هم سلکان در تشرف با پذیرش ضمنی جامعه، ترتیبی میدهند که یک دوست (طبیعتاً خویشاوند برادر) نیاز جنسی همسر او را ارضا و تا حدودی او را بارو کند و بچه‌های پدر غایب را پرورش دهد. ترتیبات مشابهی درمورد شوهری که نازا است بکار میرود. در سال 2004 بعلت شیوع بیماری ایدز، رهبران قبیله خواستار تغییر این سنت قدیمی لیبرال شدند. ماسایی‌ها علاقه‌ای به شکار ندارند و صرفاً از گوشت احشام خود و خون آنها و شیر گاو و بز تغذیه میکنند. پوست گاو میش مورد علاقه ماسایی‌ها و یکی از افتخارات آنها این است که سپری با پوست این حیوان در دست بگیرند. ماسایی‌ها به گونه ای خانه‌های خود را از گل می سازند که گنجایش چهار تا هشت خانوار را داشته باشد. آنها اطراف خانه را با بوته‌های خار دار احاطه می‌کنند. این خانه‌ها بوسیله زنان ساخته میشوند. 

قبایل برانا و گابرا: borana & gabbra دو قبیله دامدار و شبیه یکدیگر هستند که در منطقه شمالشرقی کنیا زندگی و مشابهت بسیاری با سومالیاییها دارند. این قبایل از کشور اتیوپی به کنیا مهاجرت نموده و ریشه آنان متعلق به قبیله oromo در اتیوپی می‌باشد. آنان معتقد هستند که خداوند در گذشته در کنار آنان بوده و اسباب راحتی و آسایش اشان را فراهم می نموده است ولی بدلیل درگیری دو قبیله خداوند از آنها رنجیده و بدینترتیب از آنها دور شده است. برانا و گابرا تمامی مشگلات از جمله فقر، عدم بارش باران و غیره را ناشی از ناخرسندی پروردگار از اعمال و رفتار این دو قوم از جمله بروز جنگ میان آنان میدانند و در دعا همواره برای وحدت و همبستگی دعا میکنند. مراسم دعا در بالای کوه و برخی اوقات در زیر درخت مراد و درحالیکه دانه‌های قهوه را همچون اسفند دود میکنند برگزار میشود، در این مراسم حیوانات اهلی را قربانی و کفاره میدهند. مراسم نماز این دو قبیله که توسط رهبران روحانی در کنار رودخانه ای در مرز میان کنیا و اتیوپی برگزار میشود کالو qaalluu نام دارد. قبایل برانا و گابرا مراسم حج خود را در همین مکان یعنی نزدیکی رودخانه بجا می آورند. مشروعیت سیاستمداران و کسانیکه بدنبال قدرت می‌باشند از سوی رهبران روحانی تایید و واگذار می‌شود بدینترتیب که به آنان مجوز ورود به این حوزه را داده و برایشان دعا می نمایند. مفهوم تقدیر و سرنوشت در اندیشه این دو قبیله آیانا ayyaana نام دارد. انسانها از بدو تولد تا لحظه مرگ سرنوشت و تقدیر غیر قابل تغییری که در دست خداوند می‌باشد دارند. از نظر آنان افراد پس از مرگ به اجداد خود در بهشت می‌پیوندند ، آنان بهشت را مکانی بسیار سر سبز توصیف نموده که گاوهای بسیار فربه و شیرده در آن وجود دارد (چون دامدار هستند چنین تصوری از بهشت دارند و قبیله دامدار دیگر یعنی ماسایی تمامی‌گاوهای عالم را متعلق بخود میدانند). این دو قبیله رسمی‌بنام آکابا aqaba دارند. آنان معتقد می‌باشند که امور آنان برای هر سال مشخص میباشد و در این راستا وقت و امور خود را تنظیم می نمایند و اداره امور سیاسی و تصمیم گیری را در قبیله بصورتی کاملا دمکراتیک از نسلی به نسل دیگر می سپارند بدینترتیب که در یک دوره چهل ساله نسل جدید باید کلیه مسئولیت های قبیله را بر عهده بگیرد. آکابا برای یکسال اجرای امور است و تمامی مسئولیتها بین افراد دست بدست میشود بنحویکه امکان سپردن مجدد مسئولیت قبلی به متصدیان وجود ندارد ولی افراد مجددا میتوانند پست هایی که قبلا بر عهده نداشته اند عهده دار شوند و اتوماتیک وار هر ساله مسئولین استعفا و نفرات جدید بر سر کار می آیند و ممکن است که با انتخاب مردم قبیله مقام دیگری به آنان به غیر از پست قبلی واگذار شود. پس از هشت دوره پنج ساله نیز نسل جدید می‌باید کلیه امور را از نسل قدیم تحویل و پس از چهل سال به نسل پس از خود تحویل نمایند. البته پریود فوق فقط شامل ریاست قبیله و رهبران روحانی و معنوی نمی‌باشد. 

قبیله لوو: نام دیگر این قبیله کاویروند است. مردم آن در سرزمینهای هموار در مجاورت دریاچه ویکتوریا در غرب کنیا و عمدتاً در شهرهایی چون کیسومو، هومابای و سیایا زندگی میکنند. این قبیله از نظر جمعیتی سومین قبیله کنیا و از نظر قدرت سیاسی، دومین قبیله بعد از قبیله کیکویو است. لوو اساساً یک قبیله ماهیگیر است که به کشاورزی نیز بصورت محدود اشتغال دارد. افراد آن بعضاً به عنوان کارگران کارگر ساده شهری در خارج از موطن خویش و در سراسر کنیا یافت میشوند. هر طایفه از طوایف لوو بطور سنتی خود مختار است که بوسیله یک شورای حکومتی موروثی اداره میشود. مردم این قبیله به یک قدرت عالیه اعتقاد داشتند که آن را "سی یا سایی" می نامیدند اما امروزه غالب آنها از دین مسیحیت پیروی میکنند.مردم قبیله لوو مراسم ویژه ای برای دفن اموات خود بنام teroburu دارند. کسی که می میرد باید در زادگاهش دفن شود، در مراسم ترحیم رقص ویژه ای در حالیکه رقاصان پوست حیوانات را بر تن نموده اند برگزار و کسانی که در مرگ درگذشته نقش داشته اند مورد نفرین و لعن قرار می‌گیرند. بر اساس سنت قبیله پس از مرگ شوهر، همسر داراى هیچگونه حقوقى نسبت به اموال، بچه‌ها و حتى تعیین محل دفن همسر خود نیست و این خانواده شوهر است که در این خصوص تصمیم و از ارث برخوردار می‌شوند، همسر متوفى نیز به تملک برادر شوهر خود در می آید. لوو در گذشته پس از کیکویو پر جمعیت ترین قبیله در کنیا بود ولی بعلت مرگ و میر بالای ناشی از بیماری ایدز ، پس از قبایل کیکویو و لویا در رتبه سوم جمعیتی در کشور قرار دارد. 

تمدن سواحلی: مردم سواحلی که در امتداد سواحل اقیانوس هند در حاشیه کشورهای کنیا و تانزانیا زندگی می نمایند دارای تمدنی کهن و متاثر از فرهنگ و تمدن اسلامی هستند. سواحل کنیا از صده‌های اولیه اسلام دارای فرهنگ و تمدن درخشانی بوده که در این میان تمدن لامو به قرن دهم میلادى باز مى گردد و خصوصیات آن از دیگر تمدن‌هاى سواحلی متفاوت و ویژگى هاى خاص خود را دارا است. لامو قدیمى ترین شهر در شرق آفریقا مى باشد. بنا هاى این شهر ساده و ساختمانهاى آن از سنگ، چوب درختان و گل بنا گردیده ولى درب خانه‌ها با طرح هاى قدیمى بسیار زیبا و از چوب ساخته شده است. این شهر از قرن 19 میلادى به این سو میزبان تمامى جشن‌هاى اسلامى همچون میلادالنبى میباشد و مرکز علوم اسلامى و تمدن مردم سواحل است. مردم شهر براى حفظ ساختار شهر بشکل سنتى و قدیمى آن بسیار کوشا مى باشند و بر اساس قانون محافظت از آثار تاریخى مصوب 1983، دولت، مردم و موزه ملى کنیا براى حفظ آثار قدیمى شهر مشترکاً همکارى مى نمایند و دولت کنیا بر مسئله ساخت و سازهاى جدید در لامو کاملاً نظارت دارد. بر اساس اعلام یونسکو لامو قدیمى ترین شهر جهان است که بافت قدیمى آن تاکنون حفظ شده است (در لامو هیچ وسیله نقلیه ای وجود ندارد). ساکنان لامو شامل تمامى نژادها و تبارهاى مختلف سواحلى، عرب، ایرانى، آفریقایى و غیره است که این مسئله در موزه شهر منعکس مى باشد. جزیره لامو داراى 75000 نفر جمعیت است. علیرغم اینکه حتى در گذشته‌هاى بسیار نزدیک اکثریت ساکنین لامو را مسلمانان تشکیل میدادند ولى در حال حاضر درصد قابل توجه اى از ساکنین شهر از مسیحیان هستند و در حالیکه تا قبل از 1999 کلیسایى در لامو وجود نداشت در حال حاضر 5 کلیسا در این جزیره احداث شده است.

 سینما: در کنیا 16 سینما وجود دارد که یازده تاى آن در نایروبى، سه سینما در مومباسا، یک سینما در ناکورو و یک سینما در کیسومو است. بازار سینماى کنیا در اختیار کمپانى هاى فوکس، مترو و کازینو که متعلق به شرکت هاى آمریکایى و اروپایى است میباشد. در کنیا جشنواره فیلم هاى بین المللى بندرت برگزار میشود. فستیوال فیلم های اروپایی سالیانه در نهم ماه می "روز اروپا" در نایروبی برگزار میشود. هر ساله هفته فیلم کنیا که اختصاص به ارائه آثار تولیدی در این کشور را دارد به نام" آفریقا ساین ویک Africa cine week"در محل رایزنى فرهنگى فرانسه برگزار میشود.

 تلویزیون: در کنیا 8 کانال تلویزیونى قابل دریافت است، شبکه KBC که میتوان آنرا رادیو و تلویزیون کنیا نامید با حمایت دولت اداره می‌شود و برنامه‌هاى آن به زبانهاى سواحیلى و انگلیسى است.شبکه KTNمتعلق به بخش خصوصى و گروه رسانه اى ایست آفریکن استاندارد است. کی تی ان از طریق ماهواره قابل دریافت و تنها شبکه بین المللی کنیا می‌باشد. شبکه NAITION متعلق به بخش خصوصى است. نیشن از جنبه اطلاع رسانی بسیار تخصصی و قوی است و اخبار محلى و بین المللى را در حد مطلوب تحت پوشش قرار مى دهد.شبکه METRO متعلق به بخش خصوصى است که تنها به پخش فیلم هاى سینمایى و برنامه‌هاى تفریحى در نایروبى و اطراف آن مى پردازد.شبکه CITIZEN متعلق به بخش خصوصى است. برنامه‌هاى این شبکه به زبانهاى سواحیلى و انگلیسى می‌باشد.شبکه STV متعلق به کشورهای آفریقای جنوبی و انگلستان می‌باشد و برنامه‌های آن برای تمام کشورهاى قاره آفریقا است. برنامه‌هاى این شبکه اختصاص به پخش شبکه خبرى SKY NEWS انگلستان دارد.شبکه FAMILY TV که مختص برنامه‌هاى تبلیغى مسیحى است و برنامه‌هاى آن ویژه کشورهاى حوزه شرق آفریقا میباشد. این شبکه وابسته به کلیساهای آمریکایی بوده و اخبار جهان مسیحیت را بصورت گسترده ای پوشش می دهد.شبکه TV EAST AFRICA که به کانال 5 معروف است و برنامه‌هاى آن در تانزانیا تهیه و پخش میشود و در منطقه شرق آفریقا قابل دریافت است. این شبکه به پخش موزیک اختصاص دارد.ضمنا کانال ماهواره اى DSTV با یکصد کانال بمرکزیت آفریقاى جنوبى با پرداخت هزینه اشتراک قابل دریافت مى باشد.. شبکه ماهواره اى عرب سایت و برخى کانال هاى هندى نیز با در اختیار داشتن تجهیزات ماهواره بدون پرداخت هزینه اشتراک قابل دریافت است.; mso-ascii-font-family: Calibri; mso-ascii-theme-font: minor-latin; mso-hansi-font-family: Calibri; mso-hansi-theme-font: minor-latin;" lang="AR-SA">متعلق به بخش خصوصى است. برنامه‌هاى این شبکه به زبانهاى سواحیلى و انگلیسى می‌باشد.شبکه STV متعلق به کشورهای آفریقای جنوبی و انگلستان می‌باشد و برنامه‌های آن برای تمام کشورهاى قاره آفریقا است. برنامه‌هاى این شبکه اختصاص به پخش شبکه خبرى SKY NEWS انگلستان دارد.شبکه FAMILY TV که مختص برنامه‌هاى تبلیغى مسیحى است و برنامه‌هاى آن ویژه کشورهاى حوزه شرق آفریقا میباشد. این شبکه وابسته به کلیساهای آمریکایی بوده و اخبار جهان مسیحیت را بصورت گسترده ای پوشش می دهد.شبکه TV EAST AFRICAکه به کانال 5 معروف است و برنامه‌هاى آن در تانزانیا تهیه و پخش میشود و در منطقه شرق آفریقا قابل دریافت است. این شبکه به پخش موزیک اختصاص دارد.ضمنا کانال ماهواره اى DSTV با یکصد کانال بمرکزیت آفریقاى جنوبى با پرداخت هزینه اشتراک قابل دریافت مى باشد.. شبکه ماهواره اى عرب سایت و برخى کانال هاى هندى نیز با در اختیار داشتن تجهیزات ماهواره بدون پرداخت هزینه اشتراک قابل دریافت است. 

مطبوعات: مطبوعات کنیا، تخصصى، انتقادى و از نظر اطلاع رسانى و آزادى قلم از وضعیت مناسبى برخوردار است. اولین روزنامه کشور استاندارد است که کار خود را از سال 1902 آغاز نمود. در کنیا 5 روزنامه منتشر مى شود که در این میان Kenya Times وابسته به دولت و مطالب آن اختصاص به انتشار دیدگاههای دولت دارد، گروه رسانه اى نیشن داراى دو روزنامه Daily Nation به زبان انگلیسى و روزنامه Taifa Leo به زبان سواحیلى است. تایفا تنها روزنامه بزبان سواحیلى می‌باشد. سطح کمى و کیفى نیشن مطلوب و گستره توزیع آن کشورهاى حوزه شرق آفریقا می‌باشد. روزنامه Standard بیش از یکصد سال است که کار مطبوعاتى مى نماید و از نظر تعداد خوانندگان در رتبه دوم قرار دارد. روزنامه People Daily نیز در سال 1990 تاسیس شده است.چندین هفته نامه انگلیسى زبان از جمله Independent، Citizen و  Patriot نیز در نایروبی و Costweekدر مومباسا منتشر میشود. مجلات سیاسی اجتماعی dram، مجله فرهنگی Quest که در خصوص نحوه زندگی مردم کنیا و هنر و لباس در این کشور است. فصل نامه Phat که در خصوص هنر موسیقی در کنیا و اخبار مربوط به آن می‌باشد و سه مجله تخصصى در خصوص صنعت جهانگردى بنام East Africa Wildlife که به زندگى حیوانات در شرق آفریقا پرداخته و Travel News در خصوص هتل ها، مراکز خرید و تفریحگاهها و Eco Forum که ضمن پرداختن به آمارهاى مراکز جهانگردى سعى در بومى سازى صنعت توریست دارد منتشر میشوند. 

ورزش: کنیا با کسب 15 مدال در المپیک 2008 پکن موفقترین عملکرد را در میان کشورهای آفریقایی در المپیک داشته است. کنیا از دوندگان استقامت و نیمه استقامت بسیار خوبی در سطح جهانی برخوردار است، فوتبال نیز طرفداران بسیاری در کشور دارد. کنیا در زمینه بوکس قهرمان قاره و والیبال زنان این کشور جزو بهترین‌های جهان است. جامعه ورزش در کنیا از مشکلات ساختارى و بورکراتیک در رنج است و دامنه اختلافات در میان مسئولین ورزش بسیار زیاد است. امکانات ورزشى بسیار محدود و جوابگوى نیازهاى اکثریت جوان کشور نیست. ضمنا به وضعیت قهرمانان پس از کسب موفقیت هاى بین المللى رسیدگى نمى شود که این امر باعث سرخوردگى و ناامیدى ورزشکاران در کشور شده است. از معضلات ورزش دو میدانى کنیا خرید این ورزشکاران توسط کشورهاى دیگر که برده داری عضله نام گرفته است می‌باشد. 

موسیقى و هنرهاى نمایشى: رقص، موسیقى و نمایشهاى اجتماعى بخشى از زندگى مردم قبایل بوده و از این طریق ارزشها و باورهاى قومى از نسلى به نسل دیگر منتقل مى شود. این نمایشها در هنگام تولد، مرگ، ازدواج و کاشت و برداشت محصول اجرا و افراد هر جامعه احترام خود را نسبت به خداوند و ارواح درگذشتگان ابراز می نمایند. جشنها و مراسم سنتى که در اوقات معینى در سال و در زمان رویدادهاى مهم از قبیل مرگ، تولد، ازدواج، سیل و خشکسالى برگزار مى شود علاوه بر اینکه مردم را شاد و امید به زندگى را در آنان افزایش میدهد در تسکین آلام و رنجها نقش موثرى دارد. موسیقی و رقص که معمولاٌ با آوازهایی همراه است، قسمتی از زندگی و فعالیتهای روزانه آفریقاییان را به خود اختصاص داده و این بخشی از یک پدیده اجتماعی مهم است، موسیقی نژادها و گروههای مردم کنیا از قبیله ای به قبیله دیگر متفاوت است. این تفاوت بویژه در هنگام استفاده از طبل که مهمترین آلت موسیقی بانتوهاست مشهود است. نواختن طبل به دو صورت انفرادی و دسته جمعی است که در هر دو حالت ضرب آهنگ و لحن صدا که با ضربه‌های تکنیکی و بکارگیری طبلهای گوناگون مشخص میشود مورد توجه قرار میگیرد. سایر آلات موسیقی قبایل عبارت از زیلوفون (نوعی سنتور)،‌ انواع ناقوس، شاخ گاو که از آن برای تولی اصوات استفاده می‌شود، تار و زنگ و زنگوله که معمولا در پا نصب میشود است و سازهای بادی و سیمی‌کمتر مورد استفاده قرار میگیرد. 

در بررسی موسیقی کنیا با 4 نوع موسیقی سنتی قبایل، موسیقی ادیان، سرودهای ملی و موسیقی معاصر مواجه هستیم. هر قبیله موسیقی خاص خود را دارد که در جشن‌ها و مناسبت های مختلف انواع موزیک های ویژه نواخته می‌شود. کشاورزان در هنگام کار برای رفع خستگی، دامداران در زمان چرای دام ها، زنان در زمان دوشاندن شیر احشام، شکارچیان در هنگام عزیمت برای شکار و جنگجویان در هنگام عزیمت برای نبرد هر کدام سرودهای ویژه ای دارند. کلیساهای مختلف هر یک روشهای متفاوتی از موسیقی را ارائه می‌کنند که نقش بسیار مهمی در برنامه‌های عبادی کلیساها دارند. بیشتر کلیساهای کنیا در ساخت سرود از روشهای بومی و محلی سود می جویند و فقط کلسیای پروتستان Anglican از موسیقی غربی پیروی میکند. مسلمانان در مراسم میلادالنبی قصیده میخوانند و در برخی موارد به روش سنتی سواحل طبل در مراسم آنان نواخته میشود. در ارائه سرودهای ملی تمامی قبایل مشارکت دارند و انواع آن به زبان‌های گوناگون تهیه و اجرا میشود، در این زمینه پلیس کنیا دارای چند گروه موزیک است که در جشن‌های ملی برنامه‌های خود را ارائه مینمایند. در زمینه موسیقی معاصر کنیایی‌ها از شهرت جهانی برخوردار نیستند و در این زمینه از کشورهای منطقه شرق آفریفا نیز عقب تر می‌باشند، البته قبایل کیکویو، لوو و هنرمندان منطقه سواحل کارهای هنری خود را در خارج از کشور ارائه نموده اند. تنها هنرمند موسیقی کنیا که دارای شهرت جهانی است آقای Fadhili Williams از منطقه سواحل است که آهنگ معروف ایشان بنام Malaika (فرشتگان شما را دوست دارند) به زبان سواحیلی تهیه و اجرا شده است. توجه رسانه‌ها و جوانان به موزیکهاى غربى، موزیک به زبان سواحیلى و موزیکهاى رپ جامائیکایى و موسیقى لینگالا که مخصوص مردم کنگو است میباشد و توجه کمى به موسیقى سنتى کنیا می‌شود و غیر از بازدید مقامات سیاسى کشور از مناطق مختلف که در مراسم استقبال برنامه رقص هاى سنتى و موزیک قبایل اجرا میشود و جشنواره سالیانه موسیقى در کنیا، موسیقى سنتى کمتر به نمایش گذاشته میشود. 

در میان کشورهاى شرق آفریقا سى دى هاى موسیقى صوتى و تصویرى که به زبان سواحیلى ارائه میشود داراى فروش بالاترى نسبت به زبان‌هاى دیگر است. موزیک کنیایى سواحیلى تقلیدى از موزیک رپ جامائیکایى است و بیشتر آثار با این شیوه ارائه مى شود که مورد علاقه و توجه مردم مى باشد. از خوانندگان مشهور سواحیلى آقایان به به کول و سایدت کرولى خواننده مسلمان کنیایى که در تمام شرق آفریقا برنامه اجرا نموده است هستند.

 در نایروبى تئاتر ملی کنیا، تئاتر فونیکس و چند نمایشخانه کوچک و انجمن فرهنگى فرانسه در برگزارى برنامه‌هاى تئاتر سنتى فعال هستند. تئاترهاى سنتى کنیا بر اساس داستانهاى عامیانه بوده و عقاید ارزشها و سنت هاى قبایل را بازگو میکنند. تئاتر اگر چه یکى از هنرهایى است که از غرب وارد کنیا شده ولی بدلیل اینکه توانسته خود را با برخى مظاهر فرهنگى و سنتى هماهنگ نماید از اینرو رواج و تاثیر بیشترى نسبت به دیگر هنرهاى رایج از قبیل سینما و غیره داشته است. تئاتر در کنیا از یک زمینه سنتى و تاریخى برخوردار است و بهمین دلیل در نزد روشنفکران و عوام بسیار ارزشمند میباشد و بهتر مى توانند با این پدیده ارتباط برقرار کنند و مفهوم مورد نظر مجرى و کارگردان را دریابند. در زبان سواحیلى به تئاتر اکوى، مچزا و یا موى گزرا میگویند که به معنى محل نمایش و بازى است. تئاتر سنتى در کنیا در مناطق روستایى و قبیله اى همیشه اجرا و نقّال با کمک طبل و دیگر ادوات محلى از زبان حیوانات هر منطقه مسائل اخلاقى و شیوه زندگى آباء و اجدادى را از نسلى به نسل دیگر منتقل مى کند. در واقع از طریق اجراى نمایش، ارزشها و اصول هر قبیله به مردم و به ویژه جوانان و نوجوانان یادآورى میشود. حتى بسیارى از پیوندهاى زناشویى نیز در خلال همین نمایشات بویژه پس از فصل برداشت برقرار میشود. در بخش تئاتر حرفه اى در کنیا که یک هنر ملى و همگانى بشمار مى آید هنرمندان کنیایى حرف هاى زیادى براى گفتن دارند، ویژگى مهم تئاتر حرفه اى در کنیا سیاسى بودن آن است.همچنین همه ساله فستیوال تئاتر مدارس و دانشگاههاى کنیا در ماه‌هاى مارچ و اپریل باشکوه و توجه خاصى برگزار میشود.

 هنر و معماری: مصنوعات هنرمندان کنیایی دارای جلوه‌های هنری است. چنانچه آویزها شامل گردنبند، گوشواره، دستبند و پابندهای ساخت قبیله ماسایی دارای رمز و راز بسیاری بوده و بر اساس اندیشه این قبیله علائمی را به بیننده منتقل مینماید، بطوریکه با شناخت علامت ها شما می‌توانید تشخیص دهید که استفاده کننده آنها بیوه، مجرد، متاهل و غیره است. صنایع دستی آفریقاییها در بر گیرنده زیورآلات، ابزارهای چوبی، مجسمه‌ها، سپرها و صورتکهای گوناگون است که برای منظورهای مختلف ساخته می‌شوند. صنایع دستی چوبی کنیا در میان جهانگردان خارجی از بازار مناسبی برخوردار است. به سازندگان این آثار در کنیاJuakale Gollery For Contemporary East Aafrican Art است که بیشتر برای تشویق هنرمندان کنیایی دایر شده است. هنر ساکنان منطقه ساحلی در طی سالیان متمادی تحت تاثیر هنر اعراب قرار گرفته و نفوذ فرهنگ اسلامی در آنها آشکار است. درب های خانه‌های ساخت مناطق سواحل پر از علائم هنری است. کارهای هنری سواحل شامل نقره کاری، کنده کاری اشکال هندسی منظم، نوشته‌های عربی و گلهای درهم آمیخته حک شده که جلوه خاصی به آنها می‌بخشد است. در شهر لامو و دیگر شهرهای ساحلی دیوارهای داخلی و سقفهای بعضی از خانه‌ها با آویزهای هندسی چشمگیری تزیین میشوند. در این شهر صندلیهای آبنوسی ساخته میشود که آنها را با استخوان و عاج منبت کاری میکنند. کشتیهای بادبانی یکی دیگر از صنایع دستی مردم این شهر است. این کشتیها که به دهو معروفند قایق های بادبانی ساخته شده از چوب هستند که دماغه‌های آنها را بشکل ماهرانه ای تزیین میکنند. هنچنین در منطقه جیریاما مجسمه‌هایی ساخته می‌شود که دارای تنه ای بزرگ هستند. برخی از قبایل از نقشهای دیواری روی دیوارهای گلی خانه‌ها به عنوان دکور استفاده می‌کنند و ظروف سفالی آنها نیز معمولاً دارای طرحهایی ساده است. لومباها در ساختن چهار پایه‌های چوبی مهارت دارند. ساختن انواع سپرها و تزیین آنها با رنگهای مخصوص در میان کیکویوها و ماسایی‌ها رواج دارد. برخی از استادکاران با استفاده از مروارید و سیمهای برنجی یا آهنی، زیور آلاتی را در طرحها و با ترکیبات رنگی متفاوت میسازند. مجسمه سازی معاصر در کنیا از اوایل قرن بیستم و در مقیاس محدودی آغاز شد. کارهای استثنایی در این زمینه را کامباها انجام داده اند. موتیسیا مونگی اولین مجسمه ساز زبردست از قبیله کامبا بود که سبکهای جدیدی از ساخت صنایع دستی در مقیاس وسیع تری را برای فروش به توریستها عرضه کرد. در حال حاضر تلاش هایی وجود دارد که هنر را در غالب هویت آفریقایی، میراث فرهنگی سیاهان و تجدید موسیقی سنتی، رقص و داستان‌های مردمی ارائه دهد در عین حال هنرمندان آفریقایی آگاهانه تلاش میکنند هنر، نمایش، شعر، داستان‌های بلند و آن نوع موسیقی را خلق کنند که خاص آفریقا است و با وجود این به دنیای جدید تعلق دارد.

 معماری کنیا بومی و بر اساس امکانات منطقه ای و شرایط آب و هوایی است. چنانجه در منطقه خشک شمالشرقی خانه‌ها از گل ساخته میشود ولی در سواحل خانه‌ها از سنگ ساخته میشود. در نقاط غیر شهری معماری به سلیقه شخصی و بر اساس نوع زندگی کشاورزی و یا دامپروری است. در میان قبایل کشاورز بخشی از زمین به خانه کشاورز که معمولا از گل ساخته میشود اختصاص دارد. مالک دارای سه خانه است که یکی از آنها مختص وی و دیگری به پسرانش و خانه آخر محل اسکان خانواده شامل مادربزرگ، خاله و یا خواهران میباشد. همچنین محلی برای انبار وسایل پیش بینی میشود. خانه دامداران معمولا از چوب ساخته میشود چرا که زندگی حالت عشایری دارد. شکل ظاهری خانه‌های قبایل دامدار ماسایی، تورکانا و سومالی همگون است و خانه‌های آنها گرداگرد یکدیگر ساخته میشود، آنان بخاطر مخاطراتی که در محیط اطراف زندگی آنها وجود دارد بصورت دست جمعی و در کنار یکدیگر زندگی می نمایند. خانه‌ها گرداگرد یکدیگر قرار دارد و در میان و وسط خانه‌ها طویله برای نگهداری دام ها تعبیه میشود. تیره ای از قبیله ماسایی بنام رندیله خانه‌هایی می سازند که  از تنه درختان با سقفی از پوست گاو است. آنها خانه سبک خود را با قاطر به نقاط مختلف منتقل می نمایند. خانه در قبایل دامدار و کوچ نشین کنیا بدست زنان ساخته می‌شود و مردان در ساخت آن مشارکتی ندارند. مردان فقط در ساخت جای دام ها مشارکت دارند. در اطاق خانم ها دو تخت ساخته شده از تنه درختان و پوست حیوانات برای زن و شوهر تعبیه می‌شود و بچه‌ها در نزد مادربزرگ خود می خوابند.

 خوراک و نوشیدنی‌ها: غذای مردم در نواحی مختلف بستگی به شرایط اقلیمی و نوع زندگی قبایل، درآمد و اینکه چه نوع غذایی را دوست دارند بستگی دارد. غذای مردم سواحل بنام سواحیلی دیشز میباشد. غذای این مردم ترکیبی متنوع از غذاهای عربی، هندی و محلی است که با مهارت زیادی طبخ میشود. انواع ماهی، برنج، نان Chapati و Mandazi که توسط آرد تهیه میشود، انواع بریانی و سرانجام معروفترین غذای مورد علاقه مردم سواحل Pilau است. مردم این منطقه در طبخ غذا از نارگیل استفاده می نمایند. بدلیل علاقه مردم سواحل به زندگی در شهرها، رستوران‌ها و قهوه خانه‌های بسیاری در شهرهای ساحلی وجود دارد که مردان اوقات فراغت خود را در آنها می‌گذرانند. مردم منطقه بدلیل اینکه مسلمان هستند در اینکه چه مواد غذایی را استفاده نمایند از احکام اسلامی تبعیت می نمایند. مردم مناطق شمالشرقی کنیا شامل قبایل سومالی، رندیله و بورانا دامدار و کوچ نشین هستند. غذای اصلی آنان شیر است. این دامداران از شیر دام های خود ماست و روغن تهیه میکنند. غذای دیگر گوشت است که بطرز ویژه ای پخته میشود، سپس گوشت را در داخل پوست گاو قرار می دهند، این گوشت قرمه که نام محلی آنNyirnyiri است تا مدت سه ماه قابل مصرف می‌باشد. همچنین از غذاهای اصلی آنها نان بزرگ و نازکی بنامAnjera است که غذایی اتیوپیایی است. بدلیل اینکه اکثریت مردم این منطقه مسلمان هستند ضوابط شرعی بر چگونگی مصرف مواد غذایی آنها حاکم است. مردم منطقه استان مرکزی که در اطراف کوه کنیا شامل قبایل کیکویو، امبو، مرو و کامبا هستند همگی کشاورز می‌باشند. غذای اصلی آنان را حبوبات تشکیل میدهد. غذای اصلی این مردم Githeri نام دارد که توسط ذرت و لوبیا با آب طبخ میشود. غذای بعدی Irio است که به اشکال مختلف طبخ میشود و مواد مصرفی آن عبارت از آرد گندم و یا ذرت، سبزیجات و سیب زمینی است که با یکدیگر مخلوط میشود. غذای دیگر Mukimo که متشکل از سیب زمینی، ذرت و لوبیای کوبیده است که همچون اوگالی مخلوط و سپس سرخ میشود. غذای دیگر اوگالی است، اوگالی آرد ذرت است که با آب طبخ و با سبزیجات خورده میشود. مردم این منطقه بسیار به گوشت بز علاقه دارند و با گوشت بز غذایی بنام Muturaکه یک نوع سوسیس بزرگ است تهیه میکنند، این سوسیس معروف به African Sausaje میباشد. این غذا در مراسم ویژه و عروسی‌ها طبخ می‌شود و اصولا غذای بزرگان قبیله است، نوع استفاده از مواد غذایی در میان این قبایل بر گرفته از سنت آنان و دین در آن دخالتی ندارد. قبایل استان ریفت ولی شامل قبایل ماسایی، تورکانا و کالنجین است که همگی دامدار می‌باشند. عمده ترین غذای مردم این منطقه شیر است که به شکل طبیعی، جوشیده و ماست مصرف میشود. در زمانی که شیر کافی در دسترس نباشد آنرا با خون گاو که از گردن حیوان می‌گیرند مخلوط و خورده میشود. غذای دوم گوشت احشام است. ماسایی‌ها سایر گوشت ها را از جمله گوشت مرغ و ماهی را حرام میدانند و اگر کسی از این گوشتها مصرف نماید وی را به منزل خود راه نمی دهند. گوشت قورمه Olpurda است. غذای گوشتی دیگر یاماچوما Nyama choma است که ماسایی‌ها آنرا به سه طریق طبخ می‌کنند، یاماچوما گوشت ناحیه دنده دام است که بصورت کبابی طبخ میشود. در گذشته اوگالی جزو رژیم غذایی مردم این منطقه نبوده است ولی در حال حاضر آنان اوگالی را با شیر و یا گوشت می خورند. ضمنا برخی تیره‌های قبایل ماسایی، تورکانا و کالنجین خوردن سبزیجات را حرام می دانند. حلال و حرام استفاده از مواد غذایی در این قبایل تابع سنت های قبیله ای بوده و دین در آن دخالتی ندارد. مردم منطقه دریاچه ویکتوریا که مردم قبیله لوو می‌باشند ماهی گیر بوده و کشاورزی در بین آنان در مقیاس بسیار کمی‌شامل کاشت ذرت و گندم انجام می‌پذیرد. غذای عمده مردم این منطقه اوگالی و ماهی است. ماهی کوچک Ngeke، ماهی بزرگ Mbuta و ماهی بسیار ریز Omena مورد علاقه مردم است. مردم این منطقه از سبزیجات نیز در سطح محدودی استفاده می‌کنند. مردم استان غربی که از قبیله کشاورز لویا هستند بیشتر به کاشت ذرت، موز و برخی سبزیجات و مرغداری اشتغال دارند. اوگالی که معروفترین غذای کنیایی‌ها است خوراک اصلی آنان می‌باشد که آنرا با سبزی‌های محلی خود طبخ می نمایند. سبزی‌های سنتی این قبیله Murere و Sakaa نام دارد. در صورت برگزاری مراسم جشن اوگالی به همراه مرغ تناول می‌شود. غذای دوم این قبیله موز است که آنرا بهمراه آب می‌پزند. غذای دیگر Cassava نام دارد که نوعی اوگالی است که با شلغم طبخ می‌شود.

 نوع غذا در رستوران‌ها به طبقات اجتماعی بستگی دارد. فقرا معمولا در کیوسک هایی که بنام Juakali Kiosks معروف میباشد غذاهایی را بین 5 تا 50 شلینگ تهیه می نمایند. عمده ترین غذای ارائه شده در اینگونه رستوران‌ها Sukuma Wiki نام دارد که این غذا در زبان سواحیلی به معنای هفته را جلو انداختن می‌باشد، چرا که بسیاری بدلیل فقر هر هفت روز هفته همین غذا را میخورند. غذای دیگر Uji نام دارد که آرد گندم و یا ذرت میباشد که با آب جوشانده و طبخ می‌شود. چای و نان چاپاتی و چای و کیک مندازی نیز در کیوسک ها ارائه می‌گردد. غذای دیگر giteri است که غذای مورد علاقه قبیله کیکویو میباشد. مردم طبقه متوسط در رستوران‌های معمولی غذاهایی را بین 50 تا 300 شلینگ تهیه میکنند. سیب زمینی سرخ کرده، پیلو، مرغ، سوسیس، کباب، اوگالی، بریانی، یاماچوما و برنج و ماهی در این رستوران‌ها عرضه میشود. برای مردم متمول در رستوران‌ها و هتل ها غذاهای مختلف برای سلایق گوناگون پیدا میشود که قیمت آنها بین 300 تا 3000 کنیا شلینگ می‌باشد.

 از نظر نوشیدنی در سواحل چای سیاه بهمراه برخی پودرهای (ماسالا) افزودنی صرف می‌شود، قهوه ترش نیز مورد علاقه مردم است. آب میوه‌های کوکونات و منگو نیز در این ناحیه به وفور یافت میشود. در استان شمالشرقی چای بهمراه شیر صرف میشود. در استان مرکزی و مونت کنیا چای به همراه شیر و مصرف قهوه در سطح کم مرسوم است. نوشیدنی این ناحیه جوشانده آرد گندم و یا ذرت است که با شکر مخلوط و Uji نام دارد.  در منطقه ریفت ولی چای بهمراه شیر مورد علاقه مردم است . در این ناحیه کمتر چای نوشیده می‌شود.  در شهرهای بزرگ کنیا انواع و اقسام نوشابه‌ها و آب میوه،  در فروشگاهها و رستوران‌ها عرضه و مصرف می‌شود.

 لباس: برای بسیاری ازمردم آفریقا اندامهای جنسی وکفلها قسمتهایی از بدن می‌باشند که باید به دقت پوشیده شوند عدم پوشش آنها درچشمان آفریقاییان به منزله عریانی است ولی در برخی اقوام مثل قبیله تورکانا Turkana تقریبا اعضای بدن آنها کاملاً لخت است و در قبیله گیلیاما بالاتنه آنها کاملاً بدون پوشش و لخت می‌باشد. در قرن گذشته قبیله لویا نوع پوشش شان منحصر به یک تکه پارچه کوچک بنام eshibooyaبود. آنها نگاه مى کردند اگر کسى از روبرو به آنها نزدیک میشد این پارچه را در قسمت جلوى خود قرار مى دادند و اگر کسى از پشت به طرف آنها مى آمد پارچه را در پشت بدن خود میگذاشتند. لباس زنان سواحلKanga نام دارد که در اصل لباسی سه تکه به همراه نقاب است، نوع دیگر لباس زنان Bui Bui نام دارد که حجابی اسلامی‌بدون نقاب صورت است. زنان در این منطقه بدن خود را با نقش های حنا تزئین می نمایند. لباس مردان سواحل Kanzu است که شبیه لباس سنتی اعراب میباشد، این لباس معمولا با کت و کلاه پوشیده می‌شود. لباس دیگر Kikoyi است که پارچه ای می‌باشد که آنرا بدور بدن میپیجند و بهمراه زیر پوش پوشیده میشود. در استان مسلمان نشین شمالشرقی لباس زنان شامل حجاب کامل اسلامی است و با النگو خود را تزئین می نمایند. لباس مردان منطقه Kikoyi است که در برخی از موارد آنرا با شنل استفاده می‌کنند. ضمنا مردان بجای کلاه از امامه ای که بدور سر خود می‌پیچند استفاده میکنند. در استان مرکزی و مونت کنیا پوشاک مردم متاثر از لباس های غربی است. مردان از کت و شلوار و زنان نیز پوشاک غربی استفاده می‌کنند. در غرب کنیا و دریاچه ویکتوریا نیز پوشش مردم با لباس های غربی است و استفاده از لباس های سنتی رو به فراموشی است چنانچه کنیایی‌ها به افراد قبیله لوو بدلیل شدت علاقه آنان به کت و شلوار، اروپاییان آفریقایی می‌گویند. در استان ریفت مردم دارای لباس های ویژه ای هستند که به محض مشاهده از روی لباس ها می‌توانید هویت مردم آنرا تشخیص دهید. معروفترین لباس مردان و زنان قبیله ماسایی Maasai Shaka نام دارد که بطرز متفاوتی توسط مردان و زنان قبیله مورد استفاده قرار می‌گیرد. گردنبند هایی نیز بنامBeabs برای زینت مردان و زنان مورد استفاده است. دستبندها، پابندها، کمربند و گوشواره‌های مردم این ناحیه همچون دانه‌های تسبیح می‌باشد. زنان و دختران، پسرها و مردان و زنان بیوه هر یک دارای لباس ها و زینت های مخصوص بخود می‌باشند و بیننده از روی لباس قادر خواهد بود که موقعیت اجتماعی اعضای قبیله را تشخیص دهد. لباس ماسایی‌ها قرمز است ولی لباس قبایل تورکانا و کالنجین مشگی می‌باشد. ضمنا مردان و زنان ماسایی با خاک قرمز رنگی بنام Ereko بدن خود را تزئین می نمایند، همچنین گوش مردم قبیله به روش های گوناگون سوراخ و تزئین میشود. جنگجویان ماسایی کلاهی به نام Esidai دارند که از پر پرندگان درست می‌شود. قهرمانان قبیله یعنی شکارچیان شیر با پوست شیر سر خود را تزئین میکنند که این علامت و نشان شجاعت Olowuaru نام دارد. سران و بزرگان قبایل ماسایی و کالنجین لباس مخصوصی دارند که آنرا در هنگام انجام قضاوت و داوری میان قبیله بر تن میکنند. اسم این لباس رسمی‌که حالتی شنل و عبا گونه دارد و از پوست میمون مخصوصی تهیه می‌شود Olkila Pus است. در شهرها نیز مردم هر آنچه مورد علاقه اشان است می‌پوشند. پس از استقلال این کشور در سال 1963 همواره مشکل لباس ملى براى مردم و مسئولین این کشور وجود داشته است و کنیایى ها همواره یا از لباس غربى و یا از لباس هاى کشورهاى غرب آفریقا استفاده نموده اند.

 آموزش: تعلیم و تربیت بزرگترین شعار در آفریقا است و دولت های آفریقایی از زمان استقلال تلاش کرده اند تعداد مدارس و موسسات آموزش عالی خود را افزایش دهند.سیستم آموزشی کنیاKCSE است که شامل 8 سال ابتدایى، 4 سال متوسطه و 4 سال آموزش دانشگاهى میباشد. دوره ابتدایی از شش سالگى آغاز میشود. دروس عبارت از زبانهای انگلیسى، فرانسه و سواحیلى، ریاضیات، علوم، جغرافى، تاریخ، مدنى، دینى، هنر، مهارتهاى زندگى Home Science و ورزش است. ساعات آموزشى دوره ابتدایى روزانه شش ساعت و بیست دقیقه میباشد. ارزشیابى از آموخته‌هاى دانش آموزان تا کلاس سوم بیشتر شفاهى و از کلاس سوم بصورت کتبى و استانى برگزار میشود.دوره متوسطه 4 سال است که به هر یک از سالهاى آنForm میگویند. موضوعات درسى دوره متوسطه عبارت از ریاضیات، فیزیک، شیمى، زیست شناسى، زمین شناسى، زبان انگلیسى، سواحیلی و یک زبان خارجى دیگر مثل فرانسه و یا غیره، موسیقى، هنر، حسابدارى، ورزش، اقتصاد، بازرگانى، تاریخ و جغرافى میباشد. ساعات مفید آموزشى روزانه هفت ساعت و بیست دقیقه است. دروس دو سال اول عمومى ولى براى سالهاى سوم و چهارم دانش آموزان میتوانند از دو رشته علوم و هنر رشته مورد علاقه خود را انتخاب نموده و در آن ادامه تحصیل دهند.ارزشیابى بصورت درجه بندى شامل رتبه‌هاى A-B-C-D-E-U است. نمرات نیز از صفر تا صد در نظر گرفته میشود. در این سیستم مردودى وجود ندارد. براى ورود به دوره متوسطه امتحانی از دانش آموزان گرفته میشود و کسانى که نمرات بالاترى دارند وارد دوره متوسطه در مدارس دولتى و دانش آموزان داراى نمرات پایین تر فقط قادر به ادامه تحصیل در مدارس غیر انتفاعى هستند.

موسسات و مراکز آموزش عالى در کنیا از لحاظ نظام و سیستم آموزشى بسیار قوى و پیشرفته و اکثر دانشگاههاى این کشور توسط کشورهاى اروپایى و آمریکایى پایه ریزى شده است و دانشگاههایى همچون آکسفورد، کمبریج و غیره دانشگاه مادر آنها مى باشد. مراکز علمى در کنیا به نظم و انضباط توجه خاصى دارند ولى از کمبود منابع مالى، علمى و تحقیقاتى بویژه نیروى انسانى متخصص رنج میبرند، با اینکه دانشگاههاى کنیا سابقه چندانى ندارند کنیایی دارای بیشترین تعداد فارغ التحصیل دانشگاهی در سطح آفریقا است. پذیرش در دانشگاههاى دولتى بستگى به ظرفیت و میزان مطالعات داوطلبین دارد. کمترین حد ّنصاب علمى براى ورود به دانشگاه اخذ نمره مثبت C در امتحانات سال آخر دبیرستان است. در کنیا هیئتى بنام هیئت پذیرش متحّد وجود دارد که کارکرد آن نظارت کمّى و کیفى بر مسئله آموزش عالى است. دانشگاههای نایروبى، مویی، کنیاتا، دانشگاه کشاورزى و تکنولوژى جومو کنیاتا و ماسنو مراکز دولتی آموزش عالی در کنیا هستند. دانشگاههاى خصوصی شامل دانشگاه آفریقاى شرقى باراتون، دانشگاه کاتولیک آفریقاى شرقى، دانشگاه دى استار، دانشگاه علوم الهى اسکات، دانشگاه آمریکایی USIU، دانشگاه نازارین آفریقا، دانشگاه متودیست کنیا، دانشگاه کاباراک، دانشگاه علوم و صنعت زنان کیویرى، دانشگاه آقاخان و دانشگاه استراتمور است. موسسات آموزشی دیگری نیز همچون کنیا هایلند بابیل کالج، کالج علوم الهیّات سنت پلز، کالج بین المللى مذهبى نایروبى، کالج انجیل اعلاى کنیا، کالج مسیحى پان افریکن، کالج حکیما، مدرسه علوم الهى پروتستان نایروبى و کالج علوم الهیات سنت پلز فعالیت می تمایند. چند مدرسه عالى و پلى تکنیک نیز شامل مدرسه علوم ادارى کنیا، پلى تکنیک کنیا، پلى تکنیک مومباسا،موسسه علوم و تکنولوژى ریفت، موسسه تکنولوژى کیمایى، موسسه علوم و تکنولوژى کیامبو، موسسه استراتمور فعالیت آموزشی مینمایند.

 ایران: کنیا و ایران در آبان سال 1350 با صدور اعلامیه مشترکی زمینه برقراری روابط میان دو کشور را فراهم کردند و در سال 1351 سفارت ایران در نایروبی دایر شد. روابط دو کشوردر ابتدا جنبه اقتصادی داشت. کنیا خریدار نفت ایران بود و تا سال 1357 نفت مصرفی عمده آن از ایران وارد می‌شد. در سال 1357 به دنبال اعتراض کنیا از کمک نظامی رژیم سابق ایران به سومالی روابط دو کشور قطع شد. پس از انقلاب در سال 1361 روابط مجدداً برقرار و سفارت کنیا در سال 1368 در تهران گشایش یافت. با توجه به قرارداد فی ما بین در مواقعی کشتیرانی ایران، کالا و اقلام تجاری را به بندر مومباسا حمل می نمایند. صدور ویزا برای ورود ایرانیان به این کشور از طریق سفارت آن کشور در تهران و یا در فرودگاههای کنیا صورت می‌گیرد. 

پارک ملی: اهمیت و نقش پارک های ملی و مناطق حفاظت شده در ابعاد گوناگون در تمام کشورها به رسمیت شناخته شده است. پارکهای ملی مهمترین میراثهای طبیعی هر کشور بشمار میروند. هر پارک ملی بیانگر طیف گسترده ای از اکوسیستمهای دست نخورده، تنوع عظیمی از گیاهان و جانوران، انواع زیستگاهها و سیماهای منحصر بفرد از عوارض زمین، رویشگاهها، زیستگاهها و چشم اندازها در گستره ای وسیع و یگانه است. هر منطقه ای بسادگی قادر نیست عنوان پارک ملی را بخود اختصاص دهد و احراز این عنوان نیازمند برخورداری منطقه از ویژگیهای برجسته ای است که بتواند در آزمون ارزیابی و تطابق خود با معیارهای جهانی گزینش پارکهای ملی سربلند بیرون آید.مناظر دیدنی و طبیعت سرسبز، جنگل های انبوه و بیشه زارهای فراوان، کوهستان‌های زیبا و مرتفع، حیات وحش منحصر بفرد شامل مجموعه بزرگی از پستانداران بزرگ، انواع حیوانات وحشی و پرندگان زیبا و امکان مشاهده آسان آنها در مناطق گوناگون، آبشارها و دریاچه‌های بسیار زیبایی همچون ویکتوریا، بوگوریا، بارینگو، آمبوسلی، تورکانا، نیواشا و ناکورو که مملو از هزاران هزار فلامینگو است و به طور طبیعی دیده سیاحانی که در جستجوی رویت صحنه‌های دل انگیز و شگفت آور هستند به سوی خود جلب می‌کند از جلو ه‌های پارکهای طبیعی کنیا هستند . بدلیل ویژگیهای منحصر بفرد پارکهای ملی کنیا هفت پارک ملی این کشور به مساحت 44359 کیلومتر مربع از جمله ماسایی مارا، سامبورو، آمبوسلی، تسوو شرق و تسوو غرب، ناکورو، مونت کنیا، ابدیر، مونت الگون، سیبولویی، مرو، نایروبی، مومباسا مارین و مالیندی نشنال پارک بعنوان ذخیره گاه زیست کره انتخاب و جزو پانزده پارک اول ملی طبیعی جهان محسوب میشوند.

 ماسایی مارا:Maasai Mara National Reserve   پارک ملی حیات وحش زیبا و دل انگیز ماسایی مارا با مساحت 1510 کیلومتر مربع واقع در جنوب غربی کنیا و در فاصله 224 کیلومتری از نایروبی، بهترین، مهم ترین و پر بازدید کننده ترین پارک طبیعی حیات وحش کنیا و شاید جهان است. ماسایی مارا یک نام محلی میباشد که توسط ساکنان ماسایی این منطقه بر روی آن گذاشته شده و به معنی تک درختان در امتداد یکدیگر است. حد فاصل ماههای جولای تا آگوست بهترین زمان مشاهده حیوانات وحشی که به وفور در این منطقه زیست می نمایند است ولی بدلیل وجود بارندگی و آب کافی در طول سال ماسایی مارا زیستگاه انواع حیوانات می‌باشد. بازدید کنندگان این پارک طبیعی شانس نزدیک به صددرصدی برای مشاهده Big Five شیر، کرگدن سیاه، فیل، بوفالو و یوزپلنگ را خواهند داشت ضمن اینکه زرافه ، گورخر، شترمرغ، گاو وحشی، انواع آهو و تمساح و... به وفور در مارا قابل مشاهده می‌باشد. ماسایی مارا از راه زمین در فاصله 5 ساعته و از راه هوایی 40 دقیقه با نایروبی فاصله دارد. لوج کیکوروک اولین، زیباترین و مجلل ترین و تنها کمپ بدون حصار در منطقه مرکزی ماسایی مارا است که از جمله امکانات ویژه آن باند فرودگاه، ایستگاه بالن، برکه اسب های آبی، استخر و... است. برای طیف وسیعی از طبیعت دوستان پیکره پر رمز و راز و شکوهمند ماسایی مارا رازهای ناگشوده بی پایان در سینه دارد.

 پارک ملی ابردیر Aberdar: پارک ملی ابردیر (Lord Aberdar رئیس انجمن جغرافیایی سلطنتطی انگلستان 1848) که در ماه می 1950 به ثبت رسیده است با ارتفاع 1829 الی 4001 متر از سطح دریا و مساحت 726 کیلومتر مربع در غرب منطقه کوهستانهای مرکزی کنیا (مونت کنیا) و در فاصله 180 کیلومتری نایروبی واقع است. ابردیر توسط بوته زارهای زیبا و وحشی سومین قله مرتفع کنیا احاطه شده است. این پارک رویایی جلوه گاه قلمرویی مه آلود در میان جنگل هایی با درختان گل سنگی آویزان بر آنها و ریزش آبشارهای تماشایی درون برکه‌های زیبا و نهرهایی پر از قزل آلا که از میان دره‌های سبز پوشیده از خز در جریانند میباشد جایی که فیلها در آنجا پرسه میزنند. پناهگاه ای برای ماهیگیران، رهنوردان و عاشقان خلوت و تنهایی، با چشم اندازی بینظیر از سرآفرین درخشان Mount Kenya و دریاجه‌های جوشان دره Great Rift Valley است. آب و هوای ابردیر سرد و ابری همراه با بارش های سنگین و پی در پی در ماههای مارس، ژوئن و سپتامبر، دسامبر است. گیاهان کوهی، بامبو و جنگل های کوهستانی پوشش گیاهی منطقه را تشکیل میدهند. میمون‌های آبی، شیر، پلنگ، فیل، کرگدن سیاه، گراز، خوک بزرگ جنگلی، گوزن، بوفالو، آهوی نادر و 250 گونه از پرندگان متفاوت و رودخانه‌های پر از ذخایر ماهیان قزل آلای رنگین کمانی و قهوه ای حیات وحش منطقه را تشکیل میدهند. پارک هر روزه از ساعت 6 صبح تا 6 عصر پذیرای بازدیدکنندگان است. پارک زیستگاهی بینظیر برای تقریبا 2000 فیل را مهیا میکند، فیل هایی که در تپه‌های ابر گرفته و محیط مه گرفته و چشم اندازهای فوق العاده گردش می‌کنند. ابردیر بخاطر آبشارهای سیل آسایش که از ارتفاعات پوشیده از ابر به دره‌های عمیق فرو میریزد معروف است. آنها شامل آبشار باشکوه Karuru با ارتفاع 300 متر، آبشار تحسین برانگیز Gura که از جهت مخالف همان دره سرازیر میشود، سقوط مستقیم آبشار Chania و آبشار دلربای Magura که از دهانه غار وسیع ملکه Queens Cave فرو میریزد. غارهای ابردیر از نظر اینکه مخفیگاه مبارزین کنیایی "مااو مااو" در دوران مبارزه بر علیه استعمار بوده است نیز مشهور است. یادبود جاودان مبارزین"Kimathi پستخانه" که محل درگیریهای خونین و ارسال پیام های ژنرال کیماتی برای چریکهای تحت فرمان وی "مااو مااو" در دهه 1950 بوده در منطقه قرار دارد. بدلیل شمار زیاد اروپاییان ساکن ابردیر در دهه 1920 به آن لقب White Highlands (کوهستان سفید) را داده اند. هتل Treetops زمانیکه ملکه الیزابت دوم در سال 1952 از آنجا دیدن نمود در کانون توجه دنیا قرار گرفت.           

 امکانات تفریحی پارک شامل کوهنوردی و پیاده روی است. برای صعود به قلل ابردیر لزومی ندارد که حتما کوهنورد باشید چرا که بیشتر این قله‌ها با یک پیاده روی مشتاقانه و کمی تلاش مضاعف قابل فتح اند. درضمن جنگل ها و بوته زارهای وسیع بیشماری هم برای راهپیمایی وجود دارند. کسب مجوز برای کوهنوردی و راهپیمایی از سرپرستی Warden پارک و همراهی رنجر جنگلی مسلح Kws الزامی است. پناهگاه بینظیرArk که کلبه‌هایی آماده برای اقامت های شبانه روزی در آن در نظر گرفته شده است. باشگاه ورزشی ابردیر پناهگاه و هتلی با شمایل خانه ای است که مکانی لوکس و زیبا با امکانات وسیع میباشد. Treetops که مشهورترین خانه‌های درختی در جهان است. هتل Outspan با امکان دسترسی به خانه‌های درختی و هتلی لوکس به سبک عشایری بهمراه امکانات وسیع است. محل ماهیگیری Kiandongoro شامل دو کلبه بزرگ سنگی بزرگ سه خوابه با آشپزخانه کاملا مجهز، ناهارخوری و نشیمن مبله همراه شومینه هیزمی، ایوان، سرایدار، روانداز، حوله، چراغ های نفتی و آبگرم مهیا می‌باشد. امکانات مشابهی در غرب منطقه ماهیگیری بنام Sapper Hut فراهم است. کمپ جنگلی Tust با چهار کابین دو تخته، شومینه هیزمی، سرویس های بهداشتی، ایوان، آشپزخانه و ... است. همچنین اردوگاههایی توریستی عمومی در منطقه همچون Reedbuckبا حمام و توالت صحرایی، Ruhuruini با سرویس بهداشتی، Wandaris و Shamata بدون امکانات و برای برپایی چادر مهیا است.

 پارک ملی ابردیر در تمام طول سال قابل دسترسی است هرچند در طول فصل بارش های سنگین وسائط نقلیه فول ویل درایو پیشنهاد می‌شود. برای شب مانی در منطقه نیازمند آب نوشیدنی، وسایل پیک نیکی و چادر هستید. دوربین دو چشمی، دوربین عکاسی، کلاه، کرم ضد آفتاب، عینک آفتابی، کتاب راهنما، لباس گرم چرا که دما در طول شب بسرعت افت می‌کند، کفش تراکینگ کوهپیمایی، قطب نما و نقشه هستید.

  نیواشا: کنیا دارای چندین دریاچه فوق العاده از نظر ذخایر ژنتیک از جمله دریاچه‌های بوگوریا، بارینگو، ناکورو، امبوسلی، ویکتوریا و تورکانا است ولی دریاجه نیواشا در دره زیبای ریفت ولی و در چشم انداز کوه آتشفشانی لانگانات که در فاصله 90 کیلومتری و دو ساعته از نایروبی واقع شده از نظر پوشش گیاهی و چشم اندازهای طبیعی از زیبایی خارق العاده ای برخوردار است. این دریاچه زیستگاه اسب های آبی و گونه‌های مختلف پرندگان ... و مرکز پرورش گل کنیا است. پیرامون دریاچه تاسیساتی شامل هتل های لوکس، لوج های دارای اطاق و کلبه‌های چوبی و امکان برپایی چادر و کمپینگ با امکانات کامل شامل دستشویی و حمام و رستوران برای استفاده جهانگردان احداث شده است. نیواشا در حقیقت شامل سه دریاچه در کنار یکدیگر است که دو دریاچه دارای آب شیرین و یک دریاچه آن دارای آب شور است که زیستگاه تعدادی فلامینگو، پلیکان، عقاب ماهی خوار و شاه مرغ ماهی خوار و ... میباشد. جنگل حاشیه دریاچه واقعا زیبا و زیستگاه حیواناتی همچون زرافه، گورخر، انواع میمون بابون، انواع غزال، آهو، گوزن شاخدار، بوفالو، گراز و ... در پارک ملی 68 کیلومتر مربعی هیلز گیت است. امکانات نیواشا شامل قایقرانی در دریاچه رویایی "کرتر" برای مشاهده پرندگان مختلف و اسب های آبی، شب مانی در کلبه جنگلی بهمراه روشن کردن شبانه آتش در مقابل کلبه و بیداری صبح هنگام با موسیقی زیبا و خارق العاده پرندگان جنگل، یک راهپیمایی سه ساعته برای صعود به قله آتشفشانی 2780 متری لانگانات با چشم اندازهای خارق العاده و زیبا، امکان بازدید از دو پارک حیات وحش منطقه و بازدید از مراکز پرورش گل کنیا است.مهمترین احساس هر بازدید کننده ای در نیواشا اینست که بهیچ عنوان دوست ندارد که این دریاجه زیبا را ترک نماید. نیواشا در تمام طول سال قابل بازدید و دسترسی است.      

 پارک ملی ناکورو بهشت دیدار از پرندگان: پارک های ملی نمونه‌های تقریبا بکر و دست نخورده ای از طبیعت می‌باشد که بدلیل داشتن ذخائر با ارزش گیاهی و جانوری و سایر ویژگی‌های استثنایی و متنوع از میراث های فرهنگی و ملی هر کشور محسوب می‌شود.پارک ملی ناکورو Lake Nakuru Nationl Park که یکی از زیباترین پارکهای طبیعی حیات وحش کنیا و شاید جهان است با 188 کیلومتر مربع مساحت و 1756 ارتفاع از سطح دریا و در 160 کیلومتری شمالغربی نایروبی واقع میباشد. دریاچه این پارک که در سال 1968 به ثبت رسیده است مملو از هزاران هزار فلامینگو و پیرامون آن زیستگاه گونه‌های شگفت انگیزی از حیات وحش از جمله مجموعه ای از پستانداران بزرگ میباشد. پارک ملی ناکورو واقع در دره ریفت ولی دارای 450 گونه پرنده از جمله بیش از یک و نیم میلیون فلامینگوی صورتی، پلیکان، مرغ ماهی خوار، عقاب و ... است. از ویژگیهای شاخص این پارک نسبت به سایر پارکهای حیات وحش کنیا راههای داخلی مناسب داخل پارک با علائم راهنمایی کافی است که امکان بازدید از پارک با ماشین سواری معمولی تک دیفرانسیل را بغیر از فصول بارانی فراهم میکند. برای شب مانی در منطقه نیازمند آب نوشیدنی، وسایل پیک نیکی، چادر، دوربین دو چشمی، دوربین عکاسی، کلاه، کرم ضد آفتاب، عینک آفتابی، کتاب راهنما، لباس گرم، قطب نما و نقشه هستید. مسیر دسترسی زمینی به پارک از طریق جاده نایروبی نیواشا ناکورو  و از طریق هوایی نیز پارک قابل دسترسی میباشد. گیت اصلی پارک در 4 کیلومتری جنوب شهر ناکورو و در خیابان کنیاتا به خیابان مویی قرار دارد. شیر، کرگدن سفید و سیاه، گوزن، گورخر، زرافه، ایمپالا ... و 450 گونه از پرندگان متفاوت و دریاچه ناکورو حیات وحش منطقه را تشکیل میدهند. ساعت بازدید از پارک 6 صبح تا 6 بعدازظهر است، ناکورو دارای دو کمپ عمومی، و هفت پارک خصوصی است که برای شب مانی نیاز به رزرو دارد. پیک نیک سایت های پارک Baboon Cliff, Out Of Africa Africa Picnic Site است که نزدیک گیت اصلی میباشد. بهترین چشم اندازهای پارک در لوج های Baboon Cliff, Lion Hill, Out Of Africa Hill قرار دارد. شماره دفتر پارک در نایروبی 0025420600800 و 6002345 به ایمیل آدرس Reservations@kws.go.ke و شماره و آدرس پارک در ناکورو 00254512217151 و 2217371 به ایمیل آدرس Kwslnnp@africaonline.co.ke  است. بهترین لوج های پارک ناکورو Lake Nakuru Lodge و Sarova Lion Hill Lode میباشد.     

 کوه خدا: مونت کنیا دومین قله بلند قاره آفریقا با 5199 متر ارتفاع بعنوان مرتفع ترین پارک ملی جهان، بی تردید از زیباترین و غنی ترین پدیده‌های طبیعی کره خاکی ما با سه و نیم میلیون سال قدمت می‌باشد. این کوه شگفت انگیز که به باور ساکنان پیرامون آن محل زندگی خداوند می‌باشد و نام کشور کنیا نیز از آن گرفته شده، از سوی سازمان ملل متحد به عنوان ذخیره ژنتیک کره زمین و سرمایه ژنیتیکی انسانها معرفی و مورد حفاظت قرار گرفته است. برای صعود به این کوه 9 راه وجود دارد ولی سه مسیر نارومورو (اصلی ترین مسیر و سریعترین راه برای دسترسی به قله لنانا میباشد که به راه اتریش ها نیز معروف است ضمنا کمپ های آن مناسب تر و مجهزتر هستند)، سیریمون و چیگوریا (زیباترین مسیر که دارای چندین دریاچه است) مناسبترین مسیرهای صعود این کوه زیبا میباشند. حداقل زمان برای صعود و فرود از این قله 3 شب و 4 روز است و کوه پیمایان پس از طی مراحل اداری و ثبت نام رایانه ای در گیت ورودی و معرفی راهنما مجوز صعود دریافت می نمایند. همچنین از مسیر نارومورو در ارتفاع 4800 متری کمپ دائمی مجهزی از سوی کوهنوردان اتریشی به منظور استفاده سنگ نوردان برای صعود و فرود از دیواره فنی چند صد متری مونت کنیا احداث شده است. در تمام طول سال مونت کنیا قابل صعود ولی بهترین زمان آن ماه‌های ژانویه، فوریه و جولای، آگوست و سپتامبر می‌باشد. مونت کنیا در حدفاصل ماههای مارچ تا جون فصل پر باران و اکتبر تا دسامبر فصل بارانی را سپری می نماید. مونت کنیا که در سال 1949 بعنوان پارک ملی با مساحت 2124 کیلومتر مربع ثبت جهانی شده در فاصله 175 کیلومتری شمالشرقی نایروبی در جاده تیکا قرار دارد. Climbing The Mountain Of God  نامی است که برای کوهنوردی در این کوه که در ارتفاع بالای 4000 متری بسیار سرد و دارای جنگل درختان بامبو زیبایی می‌باشد برگزیده شده است. در هنگام راهپیمایی برای صعود به مونت کنیا شانس دیدن میمون سیاه و سفید، بوفالو و گاهی اوقات فیل وجود دارد. 

 موزه‌ها: در کنبا موزه‌های متعددی وجود دارد که برخی از جنبه‌های زندگی مردم را به نمایش گذاشته است. موزه ملی کنیا که تاسیس آن به سال 1911 باز میگردد تمام شاخه‌های علوم طبیعی، ما قبل تاریخ و زمین شناسی را در بر میگیرد و کتابخانه آن دارای مجموعه ای با 25000 جلد کتاب و نشریات آن عبارت از موزه ملی و مجله تاریخ طبیعی شرق آفریقا است. در این موزه اشیاء قدیمی و چگونگی تولد انسان به نمایش گذارده شده است. موزه لامو، کیسومو و مرو از شعبات موزه ملی کنیا می‌باشند. موزه فورت جیسوس، در سال 1960 در مومباسا تاسیس شده و بقایای کشتیهای شکسته پرتغالیها در این موزه بیانگر تاریخ قرن هفدهم سواحل کنیا است. این موزه دارای کتابخانه ای با ده هزار جلد کتاب می‌باشد. موزه کیتالی، در سال 1924 تاسیس و شامل آثار تاریخی و علمی‌بویژه آثار مربوط به تعلیم و تربیت است. در این موزه کتابخانه ای با 5000 جلد کتاب دایر است.

1- منبع: حسین حکیمی ـ وبسایت آراتا